كه آن ترك بدپيشه و ريمن است ----- كه هم بد نژاد است و هم بد تن است

ز شير شتر خوردن و سوسمار ----- عرب را به جايي رسيده است كار


كه تاج كياني كند آرزو ----- تفو بر تو اي چرخ گردون تفو

 

مكن هيچ كاري به فرمان زن-----كه هرگز نبيني زني رأي زن


زن و اژدها هر دو در خاك به ----- جهان پاك از اين هر دو ناپاك به

زنان را ستايي سگان را ستاي ----- كه يك سگ به از صد زن پارساي

پس پرده هر كه دختر بود ----- اگر تاجدار است بد اختر است

چون زن زاد دختر دهيدش به گرگ----- كه نامش ضعيف است و ننگش بزرگ

به اختر كس آن دادن كه دخترش نيست--چو دختر بود روشن دخترش نيست

 Turkish Language

خلاصه شده از رساله (مقايسة اللغتين)

تاليف دكتر جواد هيئت


متأسفانه در دوران پهلوي،به پيروي از افكار ملي گرايانه افراطي و شوونيستي بيش از نيم قرن در اين باب سياست جبر و تحميل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركي جلوگيري به عمل آمد و زبان فارسي هم بصورت زبان انحصاري دولتي و تحميلي در آمد!در نتيجه اين سو ء تدبير و انحصار طلبي و سياست زور گويي،زبانهاي غير فارسي مردم ايران،بويژه توركي رسما" ممنوع شد.البته اينگونه رويه و اعمال غير انساني و ضد مردمي بدون واكنش نماند و در مردمي كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هايي نا مطبوع و گاهي كينه و نفرت برانگيخت و خواه و نا خواه از شيريني لهجه فارسي هم در مذاق آنها كاسته شد!؟

بعد از سقوط رژيم پهلوي و رفع ممنوعيت دولتي در مدت كوتاهي كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركي چاپ و منتشر شد و ديوانهاي شعراي توركي گو قديم و جديد تجديد چاپ گرديد و زبان توركي مجددا" ولو بطور نسبي فرصت و ميدان هنرنمايي يافت.

در حال حاضر 25 لهجه يا زبان توركي در مناطق مختلف شوروي سابق،تركستان شرقي(چين)،تركيه و بالكان زبان رسمي مردم است و در حدود20 لهجه يا زبان توركي داراي كتابت و ادبيات كتبي است.

ادبيات شفاهي تورك ها بسيار غني است و در هر منطقه ضمن ويژگي هاي عمومي و قديمي خصوصيات محلي را نيز در بردارد.ادبيات شفاهي تورك زبانان ايران شايد غني ترين و يا يكي از غني ترين آنها در نوع خود ميباشد.

كتاب ده ده قورقود كه داستانهاي اقوام اوغوز را بازگو ميكند،يكي از قديمي ترين آثار ادبيات شفاهي است و بطوريكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر مي آيد مهمترين وقايع تاريخي اين داستانها در آذربايجان و در قسمت شرقي آناطولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي و قبيله اي مردم اين سرزمين سخن رفته است.

طبق آمارهاي اخير در دنيا شش هزار زبان موجود است كه نيمي از آنها كمتر از ده هزار و يك چهارم آنها كمتر از يك هزار گويشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها ميليون نفر بدانها سخن مي گويند.زبان شناسان معتقدند كه يك زبان به شرطي مي تواند زنده بماند كه حداقل يك صد هزار نفر گويشور داشته باشد بنابراين بيش از نيمي از زبانهاي حاضر در حال نابودي هستند.

اينترنت،حكومتهاي ملي در گزينش و تحكيم زبانهاي ملي و تضعيف ديگر زبانها نقش مهمي دارند. پيشرفت علمي و صنعتي شدن و روشهاي ارتباطي نوين نيز به نابودي زبانها كمك مي كند.زباني كه در اينترنت نباشد زباني است كه در دنياي نوين "ديگر وجود ندارد"،اين زبان مورد استفاده قرار نمي گيرد و در تجارت هم بكار نمي رود.

در حال حاضر هر سال ده زبان از بين مي رود،افق آينده نيز تيره تر به نظر ميرسد.برخي چنين پيش بيني كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهاي فعلي در اين قرن از بين مي روند و بدين سبب حفظ آنها امري ضروري به شمار ميرود.

مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح ميسازد.از يكسو زبانهاي ملي يا پر گويشور چگونه در برابر پيشتازي زبان انگليسي مقابله كنند؟از سوي ديگر،زبانهاي فرعي يا محلي چگونه مي توانند از خطر نابودي نجات يابند و در جهت توسعه پيش بروند؟

براي حمايت از زبانهاي محلي و جلوگيري از نابودي آنها در 10-12 سال اخير مقامات بين المللي تصميماتي اتخاذ و قطعنامه هايي صادر كرده اند . از جمله:

در18 دسامبر 1992 مجمع عمومي سازمان بين الملل متحد بيانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقليت هاي قومي يا ملي،مذهبي و زباني را به تصويب رساند.اين بيانيه كشورها را موظف كرد تا از موجوديت و هويت اقليتها در داخل مرزهايشان حمايت كنند.از ميان حقوق پيش بيني شده براي اشخاص متعلق به اقليتها عبارتند از:حقوق برخورداري از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعاليت هاي فرهنگي،مذهبي،اجتماعي،اقتصادي و زندگي عمومي و نيز در تصميم گيريهاي مربوط به اقليتي كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسيس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ايجاد ارتباط صلح جويانه و خالي از تبعيض با اعضاي گروه خودشان يا ديگر اتباع كشورهاي ديگري كه با آنها پيوندهاي مشترك قومي ، مذهبي و زباني دارند.اين نخستين سند قابل قبول جهاني و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقليتهاست و از همين رو بر نحوه اجرا و تصويب قوانين ملي كشورها تأثير خواهد گذاشت.

شباهت و خويشاوندي زبانها از دو نظر بررسي ميشود:

1-منشأ زبانها

2-ساختمان و شكل خارجي زبانها(موروفولوژي)

زبان توركي از نظر منشأ جزو زبانهاي اورال-آلتاي و يا به بيان صحيحتر،از گروه زبان هاي آلتائي است.

زبانهاي اورال-آلتاي به مجموعه زبانهايي گفته ميشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بين كوه هاي اورال-آلتاي(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهاي مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.

اين گروه زبانها شامل زبانهاي فنلاند،مجارستان(اوراليك)و زبانهاي توركي،مغولي،منچو و تونقوز(زبانهاي آلتائيك)ميباشد.

از نظر ساختمان و موروفولوژي زبانها به سه دسته تقسيم ميشوند:

1-زبانهاي تك هجائي وياتجريدي :مانند زبان چين جنوب شرقي آسيا.در اين زبانها كلمات صرف نمي شوند و پسوند و پيشوند نمي گيرند و تغيير نمي كنند.گرامر منحصر به نحو و تركيب و ترتيب كلمات است كه معاني كلمات را تغيير ميدهد.در اين زبانها آكان يا استرس(تاكيد يا وورغو)،تن صدا و انتو ناسيون يا آهنگ اداي كلمات و جمله بسيار مهم است و معنا را مشخص ميكند.در زبان چين تعداد كمي از واژه ها تك هجايي هستند.

2-زبانهاي تحليلي يا صرفي : در اين زبانها ريشه كلمات هم ضمن صرف تغيير مي نمايد مانند:گفتن - مي گويم. زبانهاي هند و اروپائي و از آن جمله زبان فارسي جزو اين گروه مي باشند.

3-زبانهاي التصاقي يا پسوندي : در اين زبانها كلمات جديد و صرف افعال از چسبانيدن پسوندهاي مخصوص به ريشه كلمات ايجاد ميشود و اين مسئله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي مي گردد.در اين زبانها ريشه ثابت و در موقع صرف تغيير نمي يابد.پسوندها تابه آهنگ ريشه بوده و به آساني از آنها قابل تشخيص اند. زبان توركي و گروه زبانهاي اورال-آلتائي جزو اين دسته مي باشند.

در زبانهاي هند و اروپائي از جمله فارسي پيشوندهاي جر(ادات)يا حروف اضافه وجود دارد. در صورتي كه در توركي پيشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ي انترناسيونال (فرانسه)و بين الملل(عربي)،در توركي ميلّتلر آراسي و يا اولوسلار آراسي گفته ميشود.يعني به جاي پيشوند ، پسوند بكار ميرود،چون در توركي كلمات از آخر تكامل و توسعه پيدا مي كنند.

در زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي(مبتدا و خبر)در بتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط يه شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمي شود . ولي در توركي ترتيب عناصر كاملا بر عكس است . يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود،عنصر اصلي، يا فعل هم در آخر قرار مي گيرد. مثال در فارسي = من به شيراز رفتم تا دوستم را ببينم كه اخيرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.

حال همين مثال در توركي = آلتي ايل صب اوخوياندان سونرا فرانسادان يئني قاييدان دوستومو گؤرومك اوچون شيرازا گئتديم.

جي،ال،لويس در دستور خود اجزاي جمله توركي را به ترتيب زير مي شمارد:

1-فاعل2-قيد زمان 3- قيد مكان 4-مفعول غير صريح5-مفعول صريح6-قيد و هر كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد7-فعل.

هر چيز معين بر غير معين مقدم است،يعني اگر مفعول صريح معين باشد بر مغعول غير صريح غير معين مقدم ميشود.مثال جمله مرتب توركي چنين است:

نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولاريني اوزو گؤستردي يعني نقاش روز گذشته در موزه تابلوهاي خود را به تماشاچيان خودش نشان داد.

بعلاوه هر عنصري از جمله كه به آن بيشتر اهميت داده شود نزديك فعل قرار مي گيرد.

در صورتي كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته ميشود كه در محاوره ،شعر و سبكهاي خاص به كار ميرود.

هماهنگي اصوات:يكي از بارزترين ويژگي هاي توركي هماهنگي اصوات است.اصوات يا آواها در زبان به عنوان عناصر بسيط تشكيل دهنده كلمات داراي نقش اساسي هستند در زبان توركي بين اصوات مختلف ريشه وپسوند هماهنگي موجود است.

هماهنگي اصوات سبب ميشود كه كلمات توركي داراي آهنگ خاص بوده و تلفظ صحيح آنها اثر مطبوعي در شنونده ايجاد نمايد.

حروف يا صداهاي رايج توركي 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقيه صامت هستند.

در توركي بر خلاف فارسي و عربي صدادارها كوتاه اند و به همين علت شعراي توركي گو در شعر عروضي به اجبار از كلمات فارسي يا عربي استفاده كرده و يا بعضي اوقات صداها را كشيده تلفظ مي كنند.وزن عروضي بر خلاف وزن هجايي براي شعر توركي مناسب نبوده و در شعر معاصر جاي سابق خود را از دست داده است.شعر توركي قبل از پذيرفتن اسلام با وزن هجايي سروده شده و "قوشوق" يا "قوشقي" ناميده ميشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسي زبانان نزديك شدند وزن عروضي آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسيك شعر توركي قرار دادند.با وجود اين شعراي خلقي (اوزانها و عاشيقها) اشعار خود(باياتي ، قوشما و...)را با وزن هجائي سروده اند.

در بررسي مقايسه اي زبانها از چهار نقطه نظر تحقيق ميشود:

1-از نظر جمله بندي يا نحو

2-از نظر مورفولوژي يا شكل خارجي و پسوندها

3-از نظر آوائي يا فونتيك(صداها)

http://tansu.blogfa.com

اينك درباره لغات و مخصوصا" افعال توركي در مقايسه با لغات و افعال فارسي توضيحاتي داده ميشود.

در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و بعنوان مثال يكصد لغت توركي را كه معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از افعال توركي را كه فارسي ندارد برشمرده است.

نوائي مي گويد معادل اين كلمات كه صد تاي آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر بخواهيم معاني اين كلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به كمك جمله هايي با كمك گرفتن از كلمات عربي متوسل شويم.

لغاتي را كه نوائي در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركي جغتائي است و اغلب براي تورك زبانان ايران نا آشناست از اينجهت در اين رساله به جاي آنها لغات مشابه توركي آذربايجاني بكار برده شده است.

در اين رساله در حدود 1700 كلمه توركي آذربايجاني درج شده كه در فارسي كلمه مستقلي براي آنها بكار نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركي نقل شده كه عينا" در فارسي بكار ميرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بيرق،سنجاق و امثال آنها.

در مقايسه ديكسيونرهاي توركي آذربايجاني توركي تركيه مشاهده ميشود لغاتي كه معادلشان در فارسي موجود نيست در دو لهجه توركي يكي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتيكه در توركي از يك ريشه تعداد زيادي كلمات ساخته ميشود و هر كدام معني بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل توركي وجود دارد كه 20 لهجه آن داراي كتابت و ادبيات ميباشند و هر كدام داراي لغات مترادف بيش از يك هزار لغت توركي آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود كه هزاران كلمه در توركي موجود است كه معادل آنها در زبان فارسي موجود نيست.

در زبان توركي كلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در معاني موجود است كه در فارسي نيست.مثلا"براي انواع دردها كلمات:

آغري/ آجي/ سيزي/ يانقي/ زوققو/ سانجي/ گؤينه مك/ گيزيلده مك اينجمك، بكار مي رود كه هر كدام درد بخصوص را بيان مي كنند.

آغري معادل درد فارسي است(درد عضوي).

سانجي به درد كوليك احشاء تو خالي گفته ميشود مانند قولنج روده،

آجي به درد پرووكه گفته ميشود مانند درد در موقع كشيدن دندان.

سيزي به درد خفيف سوزش دار گفته ميشود.

يانغي معادل سوزش ميباشد.

زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربك انگشتان و امثال آنها.

گؤينه مك شبيه سوختن است و در دقايق اول سوختگي ديده ميشود.

اينجيمك دردر موقع پيچ خوردگي مفاصل و يا درد حاصل از ضربه و سقوط ميباشد.

گيزيلده مك درد شبيه گزگز كردن دردناك مي باشد.

در فارسي براي تمام حالات فوق لغت درد و يا سوزش بكار مي رود.

در توركي به گريه كردن آغلاماق گفته ميشود.ولي اين كلمه مترادفهاي زيادي دارد كه هر كدام حالات مختلف گريه را بيان مي كند.مثلا":

آغلاميسماق يعني بغض كردن و به حالت گريه افتادن بدون اشك ريختن.

بؤزمك به معني حالت گريه گرفتن كودك.

دولوخسونماق به معني حالت گريه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشك ميباشد.

آغلاشماق به معني گريه دسته جمعي و تعزيه بكار ميرود.

هؤنكورمك با صداي بلند گريه كردن و هؤككولده مك گريه با هق هق ميباشد.

بوزلاماق با صداي بلند گريه كردن و از سرما لرزيدن ميباشد.

ايچين چالماق به معني از فرط گريه كردن گريه بدون اشك و يا هق هق نمودن است .

كؤيرلمك به معني حالت گريه دست دادن است.

در توركي جغتائي اينگره مك و سينگره مك به معني يواش يواش بطور مخفي گريه كردن و سيقتاماق به معني زياد گريه كردن و اؤكورمك به معني با صداي بلند گريه كردن ميباشد.همچنين ييغلاماق به معني گريه كردن و اينجگيرمك به معني با صداي نازك گريه كردن است.

در توركي اوُسانماق به بيزار شدن و به تنگ آمدن مي گويند.بيقماق،بئزيكمك،بئزمك و چييريمك هم با اختلاف جزئي همان معني را ميدهد مثلا":چييريمك بيشتر بمعني زده شدن ميباشد.

ترپشمك به معني تكان خوردن

و ترپتمك به معني تكان دادن است

ولي چالخالاماق به معني تكان دادن به منظور سوا كردن(مثلا سوا كردن كره از ماست)،

قاتيشديرماق به معني مخلوط كردن

و قاريشديرماق به معني به هم زدن با قاشق و غيره .. ميباشد.

ييرقالاماق به معني تكان دادن و جنباندن

و سيلكه له مك به معني تكان دادن درخت و يا لباس و فرش و امثال آن ميبا شد.

در فارسي براي هيچكدام از اين تعبيرات لغات مستقل به خصوصي وجود ندارد.

ايمرنمك،قيمسانماق كه با اختلاف جزئي به معني آرزو كردن و هوس كردن و نيسگيل به معني آرزوي براورده نشده و حسرت ميباشد،هيچكدام معادل مستقلي ندارند.

براي دعوا كردن كلمات متعددي بكار مي رود كه هر كدام شكل و حالت ويژه اي را از دعوا بيان مي كنند مانند:

دؤيوشمك:همديگر را كتك زدن

ووُروشماق:همديگر را زدن

ساواشماق:با يكديگر دعوا و جنگ كردن و گلاويز شدن

ديديشمك:دعوا همراه چنگ زدن همديگر

چارپيشماق:دعوا و برخورد به يكديگر،تصادم

دالاشماق:با هم دعواي لفظي كردن

دارتيشماق:با هم مشاجره كردن

چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن

تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همديگر

بؤغوشماق:دعوا همراه يقه ي همديگر را گرفتن و خفه كردن

تيپشمك و تيپكلشمك:دعوا همراه لگد انداختن به هم

خيرتدكلشمك يا فيرتيلاقلاشماق:دعوا همراه گلوي همديگر را گرفتن

سؤيوشمك:همديگر را دشنام دادن

ديرشمك:دعوا كردن،رو در روي هم ايستادن

بؤغازلاشماق:گلوي همديگر را گرفتن،رو در روي هم قرار گرفتن،دعوا كردن

چيرپيشماق:زدوخورد

دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن

سؤپورلشمك:گلاويز شدن،در هم آويختن

همچنين براي اينكه بگوئيد فلاني از در وارد شد ، بسته به شخصيت فلاني و نحوه ي ورود و مناسب گوينده با وي كلمات زير بكار ميرود:

قاپي دان گلدي(از در آمد،بطور متعارف)

قاپي دان ايچري بويوردولار(از در تشريف فرما شدند)

قاپيدان گيردي(از در وارد شد،بطور خودماني)

قاپي دان گئچدي(از در گذشت)

قاپي دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)

قاپي دان تپيلدي(از در خودش را به زور تو كرد)

قاپي دان دوروتولدو(از در يواشكي تو آمد)

قاپي دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعني مجازي)

در توركي به مرغابي «اؤردك» گفته ميشود ولي براي انواع آنها اسامي مختلف بكار ميرود.مثلا" به اردك ماده«بورچين» و به اردك نر«سونا» و همچنين «ياشيل باش» گفته ميشود

در توركي براي اسب و اغلب حيوانات اهلي در هر سني نام مخصوص وجود دارد.مثلا"«قولون»براي اسب نوزاد،«داي» به اسب دوساله و «يولان»به اسب پنج ساله گفته ميشود

براي صداهاي حيوانات مختلف و عناصر طبيعت لغات ويژه اي بكار ميروند مانند:

سو شيريلتيسي:صداي شرشر آب

يارپاق خيشيلتيسي:صداي خش خش برگ

اوت پيچيلديسي:صداي افتادت باد در سبزه

گؤي گورولتوسو:صداي غرش آسمان

قافلان نريلتيسي:صداي غرش پلنگ

قوش جيويلتيسي:صداي جيك جيك مرغ

اينكلرين بؤيورمه سي:صداي گاوها

شلاله نين چاغلاماسي:صداي ريزش آبشار

همچنين در برابر كلمه«كندن»فارسي شش كلمه توركي موجود است كه هر كدام در محل و مورد خاصي بكار مي رود:

قازماق: بمعني كندن زمين و امثال آن

يولماق:بمعني كندن مو و كندن از ريشه

سويماق:بمعني كندن پوست و رازهزني

اويماق:بمعني كندن چوب و امثال آن براي منبت كاري و در آوردن چشم بكار ميرود.

قوپارماق: براي كندن جزئي از چيزي

قيرتماق:براي كندن و برداشتن جزئي از چيزي و نشگون گرفتن است.

بطوريكه مشاهده ميشود در فارسي به جاي كلمات مستقل تقليد صداها بطور مكرر بكار ميرود.

در توركي لغات مشابه(اومونيم)يا لغاتي همانند با معاني مختلف بسيار است كه در شعر و ادبيات براي جناس و ايهام بكار ميرود مانند:آت بمعني اسب و آت بمعني بيانداز.

زبان توركي از نظر لغات براي مفاهيم مجرد بسيار غني است.افعال توركي بطوري كه خواهيم ديد از نظر نوع،وجه و زمان بسيار متنوع ميباشد.در نتيجه زبان توركي براي بيان انديشه بطور دقيق بسيار مناسب و رساست.

نا گفته نماند با آنكه لغت باعث غناي زبان است ولي غناي زبان بيشتر تابع تحرك و قابليت لغت سازي،افاده و بيان مفاهيم جديد وغناي مفاهيم مجرد همچنين تنوع بيان قدرت بيان تفرعات و تفاوتهاي جزئي(نوآنس)كلام است.

با در نظر گرفتن مراتب فوق، نوائي و بسياري از شرقشناسان معتقدند كه نثر زبان توركي براي بيان انديشه و مفاهيم و موضوعات مختلف علمي،فلسفي،اجتماعي و ... رساتر و مناسبتر از زبانهاي ديگر است.

مفاهيم و انديشه هايي را كه مي توان در توركي با يك جمله بيان نمود،جملات و شرح مفصلي را در آن زبان ايجاب مي نمايد.

در زبان يا همان لهجه فارسي واژه هاي بسيط سخت گرفتار كمبود است زيرا بيشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از ياد رفته است،*واژگان زبان فارسي براي مفاهيم علمي مجهز نيست*، و مترجمان ايراني بيش از همه اين درد جانكاه را احساس مي كنند و از اين، عذاب مي برند.گاه ميشود كه انسان يك ساعت ،يك روز و حتي يك هفته تمام درباره بهمان تعبير زبان خارجي مي انديشد،مغز و اعصاب خود را مي فرسايد و از هم مي گسلد و سر انجام نيز راه به جائي نمي بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه هاي فارسي ناخشنودي مي نمايند.

افعال:افعال كار ،حركت و حالت را بيان مي كند و عنصر اصلي جمله محسوب ميشوند،بطوريكه بدون فعل ،جمله نا تمام و معني آن نا مفهوم خواهد بود.

زبانهاي اورال-آلتائي عموما" و زبان و زبانهاي توركي خصوصا" از نظر افعال غني هستند بعلاوه داراي انواع،وجوه و زمانهاي متعدد و متنوع اند بطوريكه ممكن است مفاهيم و مطالبي را با يك فعل بيان نمود در حاليكه براي بيان همان مفهوم و مطلب در زبانهاي ديگر نياز به جملات مشروح و مفصل مي باشد مثلا":اوسانميشام يعني من از او به تنگ آمده و بيزار شده ام،خوسانلاشديق يعني ما با هم بطور خصوصي درد و دل كرديم،قوجاقلاشديلار يعني همديگر را در آغوش گرفتند و آغلاشديلار يعني با همديگر گريه كردند،گئچينديرير يعني اعاشه را تامين مي كند و ...

افعال توركي همه با قاعده اند جز فعل ناقص فراموش شده ي ايمك به معني بودن كه بجاي فعل معين بكار ميرود.

http://tansu.blogfa.com

در خاتمه اين مقاله به جا خواهد بود اگر نگاهي مقايسه آميز هر چند گذرا به چند و چون اصطلاحات و تعبيرات فعلي در زبانهاي فارسي و توركي بياندازيم.اصطلاحات و تعبيرات فعلي كه از آن در اصطلاح لغت شناسي به تركيبات ثابت فعلي زيان نيز نام برده ميشود.يكي از جالبترين و پرمايه ترين شقوق لغوي و تركيبي زبان در ارائه معاني مجازي و تشبيهي است.

زبان فارسي كه در عين حال يكي از زبانهاي تركيبي است و كلمات آن انعطاف زيادي براي تشكيل اصطلاحات و تعبيرات فعلي دارد و از وسعت و شمول زبان توركي در ايجاد و كاربرد اين نوع تركيبات برخوردار نيست. در زبان توركي تنها در رابطه با اعضاي بدن انساني از نوع :

باش(سر)،گؤز(چشم)،آغيز(دهان)،آياق(پا) و امثال آن صدها اصطلاح و تعبير وجود دارد اينك براي اينكه در اين باب نموداري به دست داده باشيم به نقل تعدادي از اصطلاحات وتعبيرات فعلي رايج در زبان توركي كه از يادداشتهاي آقاي م.ع.فرزانه اقتباس شده در رابطه با كلمه ديل(زبان)بسنده مي كنيم:

1-ديل - آغيز ائله مك(دلداري دادن،با لحن ملايم خواستار پوزش شدن،رفع رنجش و كدورت كردن.)

2-ديل آچماق:زبان باز كردن(طفل)،درد خود را باز گفتن،التماس كردن و خواهش كردن

3-ديل بوغازا سالماق:وراجي كردن،پشت سر هم و بدون وقفه حرف زدن.

4-ديل اؤيرتمك:چيزهاي ندانسته را ياد دادن،حرف ياد(يكي)دادن،راه و چاه نشان دادن.

5-ديل تاپماق:تفاهم پيدا كردن،جلب رضايت و اعتماد كردن،زبان مشترك يافتن

6-ديل تؤكمك:خواهش و تمنا كردن،اصرار ورزيدن

7-ديل چيخارماق:استهزا كردن،اداي يكي را در آوردن

8-ديل وئرمك:راضي شدن،قبول دادن*ديل وئرمه مك:امكان حرف زدن به ديگري را ندادن

9-ديلده توك بيتمك: از تكرار و بازگويي يك مطلب خسته شدن

10-ديلدن دوشمك:خسته شدن،از پا درآمدن

11-ديلدن سالماق: خسته و درمانده كردن،از پا انداختن

12-ديلدن دوشمه مك:ورد زبان بودن،از ياد نرفتن،فراموش نشدن

13-ديله گتيرمك:يكي را به حرف وا داشتن،كاري را كه در حق كسي انجام شده را به زبان راندن

14-ديله توتماق:با حرفهاي شيرين يكي را رام كردن،بچه در حال گريه را با زبان ساكت كردن

15-ديله گتيرمه مك:ياراي گفتن حرفي را نداشتن،حرفي را كه گفتن آن ممكن است نگفتن

16-ديلي آغزينا سيغماماق:خود ستائي كردن،حرفهاي گنده گنده گفتن

17-ديلي باتماق:نطقش خاموش شدن

18-ديله گلمك: زبان و شكوه و شكايت گشودن،به ناله و فغان آمدن

19-ديلي قيسا اولماق:به خاطر داشتن قصور،جرأت حرف زدن نداشتن

20-ديلي دولاشماق:حرفها را اشتباه گفتن،در نتيجه اشتباه و يا دستپاچگي حرفها را قاطي كردن

21-ديلي دؤنمه مك:قادر به تلقظ و اداي صحيح حرف نبودن

22-ديلي توتولماق:توان و يارايي گفتن را از دست دادن،به هنگام سخن گفتن لكنت پيدا كردن

23-ديلينه وورماماق:از چشيدن چيزي امتناع كردن

24-ديليندن دوشمه مك:مرتبا" تكرار كردن،بطور مدام بر زبان داندن

25-ديليندن قاچيرماق:بي هوا و بي حساب از دهانش در رفتن

26-ديليني باغلاماق:وادار سكوت كردن

27-ديلينه باغلاماق:به گردنش گذاشتن،حرف بر زبان كسي گذاردن

28-ديليني بيلمك(باشا دوشمك):از حال و مقالش با خبر شدن،راز دلش را حالي شدن

29-ديليني قارنينا(دينمز يئرينه)قويماق:از زياده گويي خودداري كردن،زبان در حلق فرو بردن

30-ديليني ديشله مك:حرف را نا تمام گذاشتن،در وسط حرف تأمل كردن

31-ديليني كسمك:به سكوت وا داشتن،جلو حرف يكي را به زور گرفتن

32-ديليني ساخلاماق:از گفتن چيز خاصي خودداري كردن،سكوت را ترجيح دادن

33-ديليني ساخلاماماق:در گفتن بي پروائي نشان دادن،حرف زيادي و بي موقع زدن

34-ديللر ازبري اولماق:به دليل خوشنامي و به زبانها افتادن،ذكر خير داشتن

35-ديللرده گزمك(دولاشماق):همچون امثال در زبانها گشتن.

36-ديللره دوشمك:ورد زبان خاص و عام شدن،سر زبانها افتادن،شايع شدن.

نتيجه:

زبان توركي يكي از با قاعده ترين زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسيار غني است.وجود قانون هم آهنگي اصوات،كلمات توركي را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتيب خاص داده است.در توركي علاوه بر اسامي ذات لغات زيادي براي مفاهيم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات مترادفي با اختلاف جزئي در معني موجود است كه ميدان قلمفرسائي را وسيعتر و قلم نويسنده را تيزتر و دقيقتر ميسازد.

افعال توركي به قدري وسيع و متنوع اند كه در كمتر زباني نظير آنها را ميتوان يافت.گاهي با يك فعل توركي انديشه و مفهومي را ميتوان بيان نمود كه در زبان فارسي و زبانهاي ديگر نياز به جمله و يا جملاتي پيدا مي كند.از طرفي وجود پسوندهاي سازنده سبب شده كه قابليت لغت سازي براي بيان مفاهيم مختلف و تعبيرات فعلي بسيار زياد است.

نحو و تركيب كلام در توركي با زبانهاي هند و اروپائي متفاوت است. در توركي عنصر اصلي جمله يعني فعل اصلي در آخر جمله قرار دارد. زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي جمله در ابتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط بشكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند سازمان جمله ناقص ميشود، ولي در توركي ترتيب عناصر جمله كاملا" بر عكس است يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و قسمت اصلي در آخر قرار گيرد و از همينجاست كه هر نويسنده و يا گوينده تورك زبان نمايان ميشود.

بؤلوم :
جمعه 9 دی 1390     یازار : تورك اوغلو


سيد جعفر پيشه وري

سيد جعفر پيشه وري (يا پرويز جوادزاده خلخالي) فرزند مير جواد ، اهل خلخال آذربايجان مي باشد پيشه وري در تاريخ ۱۲۷۲ ه . ش برابر ۱۸۹۳ م. در روستاي زاويه خلخال به دنيا امد تا سن ۱۰ سالگي در خلخال بوده و بعدها به واسطه شلوغي و آشوب شاهسونها و غارت اموال به روسيه مهاجرت مي نمايد و در باكو ضمن رفتن به مدرسه شغل مستخدمي آن مدرسه را نيز به عهده مي گيرد در زمان انقلاب كمونيستي در باكو معلم مي باشد و درسهايي كه تدريس مي كرد عبارت بودند از تركي ، فارسي ، و شرعيات در كلاسهاي ابتدايي .

در سال ۱۹۱۸ م. به سن ۲۵ سالگي عضو كميته مركزي حزب عدا لت و عضو « بوروي » خارجي ۵ نفره ان شد و در سالهاي ۱۹۱۹- ۱۹۲۰ م. سر دبيري روزنامه « حريت » را به عهده داشت به سال ۱۲۹۹ ه. ش برابر ماه مه ۱۹۲۰ م. هنگاميكه ارتش سرخ براي نبرد با روسهاي سفيد وارد خاك ايران شد و به همراه ان عده اي از اعضاي حزب عدالت، وارد گيلان شدند و در ۳۰ خرداد ۱۲۹۹ ه .ش برابر ۲۲ ژوئن ۱۹۲۰ م. در بندر انزلي اولين كنگره حزب كمونيست ايران بنا نهادند و پيشه وري عضو كميته مركزي و يكي از چهار رهبر اصلي ان شد كه روزنامه « كامونيست » را به همراهي حيدر خان عمو اوغلي ، اردشير اوانسيان و كامران كه ارگان حزب عدالت بود را در رشت منتشر كردند.

درقيام جنگل دردسته احسان الله خان قرارداشت وصاحب سمت كميسارياي كشور بوده است اما چون « ديدم قضيه برخلاف ملي است از آنجا رفتم »، بعداز نهضت جنگل به باكو رفت و مديريت روزنامه « اكينچي » را به عهده گرفت ، سپس به عنوان دبير مسئول تشكيلات تهران به ايران امد و دراين دوران او سرمقاله هاي روزنامه « حقيقت » – به مديريت سيدمحمددهگان – را مي نوشت كه بعداز توقيف اين روزنامه به باكو رفته و شغل معلمي را از سر مي گيرد . پيشه وري در بازگشت مجددبه ايران كاتبخانه « فروردين » را در تهران راه اندازي مي نمايد، واز ان به عنوان ممر وتامين معاش خويش بهره ميگيرد ودر ششم ديماه ۱۳۰۹ .ش و به گفته خويش زماني كه معلم مدرسه ايران و شوروي بود بازداشت ميشود . در زندان منكر تمام فعاليت ها شد ودر اسفند ۱۳۱۸ و ش در دادگاه جنائي به ده (۱۰) سال زندان محكوم گرديد در زندان بين پيشه وري و اردشير آوانسيان اختلاف بروز كرد « من از جرياني كه در زندان قصر بود و الهام دهنده ان عمدتا اردشير اوانسيان بود تبعيت نمي كردم زيرا اين طرز فكر كه معتقداست پيشه وري همكار پليس بوده و داراي فساد اخلاق ميباشد ارزش و پايه اي نداشته است، حقيقت امر اين است كه اردشير زياد خودخواه بود و ميخواست پس از( اراني) زير پاي همه را جارو نمايد و تنها خودش رهبر برجسته باقي بماند ».

ازديگر اشخاص معروفي كه در زندان ومدت حبس پيشه وري چندان خوب با اوكنارنيامدند و دليلي بر كينه هاي بعدي و حتي شايد بتوان گفت تصميم گيري هاي آينده هر دو را تحت تاثير قرار داد ،ايرج اسكندري است . « در كريدورهفت غير از زندانيان سياسي چپ چند نفر از بختياريها و ( امير جنگ ) نيز بودند روزي پيشه وري از مصدر امير جنگ خواسته بود كه بعد از ظهر ها با پوتين و صداي بلند راه نرود اين به جناب امير جنگ گران آمده بود امير جنگ آمد توي كريدور و با صداي بلند پيشه وري را تهديد كرد و به مصدر خود امر داد كه در صورت لزوم چكمه آهني به پا كند امير جنگ با همه ما ها روابط صميمانه و دوستا نه اي داشت من از قدرت نمائي او در برابر پيشه وري بسيار ناراحت شدم او هم مي دانست كه پيشه وري مغضوب بعضي از زندانيان سياسي شده است  و او را به كلي منفرد و جدا مي دانست بعد از اينكه آتش فشانيهاي جناب امير جنگ تمام شد من ديدم كه ايرج اسكندري طبق معمول در كريدور راه رفته و صميمانه با امير جنگ صحبت مي كند و مي خندد ، كار ايرج اسكندري اين رهبر روشنفكر سياسي براي من گران آمد دست مستقيم پس از فحاشي به پيشه وري چنين صميمانه با امير جنگ رفتار كند».

بعد از سقوط رضا خان و اشغال ايران به تاريخ ۲۸ شهريور ۱۳۲۰ فرمان عفو عمومي صادر شد اما براي بخشودگي ديگران كه طبق ماده ۵۴ قانون كيفر عمومي بودند قانون خاصي نياز بود كه وزارت دادگستري آنرا تصويب كرد و به مجلس ارائه نمود اين امر از سوي دولت فروغي تهيه شد و در جلسه ۲۵ مجلس شوراي ملي مورخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۲۰ مورد تصويب قرار گرفت كه شامل مواد زير است :

۱) وزارت دادگستري مجازات كساني را كه به موجب قسمت يك و در ماده پنج قانون مصوب ۲۲ خرداد ۱۳۱۰ ش. و نيز اشخاص متهم مذكور در قسمت اول ماده ۸۱ قانون كيفر عمومي اصلاح شده مصوب ارديبهشت ۱۳۱۰ش. و كساني را كه بنابر موارد ۱۶۲ و ۱۶۵ قانون كيفر عمومي بر طبق بند « ب » ماده ۲۶۹ مكرر قانون كيفر عمومي مصوب ۳ خرداد ۱۳۱۳ ش. تا تاريخ ۳۰ شهريور ۱۳۲۰ ش. زنداني هستند آزاد نمايد .

۲) كساني كه به عناوين نام برده در ماده يك اين قانون تا تاريخ ۳۰ شهريور ۱۳۲۰ ش. محكوم شده و هنوز حكم محكوميت انها اجرا نشده است و نيز اشخاصي كه تا تاريخ مذكور به اتهامات نام برده تحت تعقيب هستند از اجراي مجازات و تعقيب معافند .

۳) هيچ گونه اثار جزائي به محكوميت اشخاصي كه به اتهامات مذكور در ماده يك اين قانون تا تاريخ ۳۰ شهريور ۱۳۲۰ ش. محكوم شده اند مترتب نمي شود.

بر اين اساس پيشه وري از زندان آزاد شد و به محض آزادي در مهر ماه ۱۳۲۰ ش. در جلسه مؤسسان حزب توده شركت كرده و جزءِ رهبران اوليه حزب گرديده و به همراه ايرج اسكندري اولين مرام نامه حزب را نوشت اما خيلي زود به دليل اختلافاتش با رهبران آن كناره گرفت اما در اين رابطه برخي منابع اصرار دارند كه پيشه وري رسماً به عضويت حزب توده در نيامده بود چرا كه نسبت به اكثر سران حزب گرايشي نداشت.

با شتاب گرفتن اقدامات حزب توده در اثر اقدامات آنها و حمايت شوروي از عملكرد حزب توده پيشه وري به دليل تخلف از خط مشي حزب توده به موجب تصميم كنگره اول حزب اخراج شد اين اقدام از طرف حزب توده به تاريخ ۱۰ مرداد ۱۳۲۳ ش. زماني انجام گرفت كه پيشه وري به عنوان نماينده سازمان حزبي آذربايجان شركت كرده بود .

همانطور كه قبلاً اشاره شد اختلافات پيشه وري با اردشير و ايرج اسكندري در زندان امري غير قابل انكار است و اين امر در اين زمان نيز كه حزب توده داراي سه دسته اسكندري، آوانسيان و رضا روستا بود به شكلي حاد خود را نشان داد و باعث پيدايش اختلافات ريشه داري بين انها شد.

پيشه وري و مجلس چهاردهم

مجلس چهاردهم شوراي ملي ايران در زمان نخست وزيري سهيلي بر قرار شد و انتخابات ان انجام گرفت و سيد محمد تدين وزير كشور است اين مجلس در گود زور خانه بود و مصدق و سيد ضيا پهلوانان و عامه پريشان و خواص سر بگريبان ، سخني كه در بين نيست سامان مملكت است.

از تبريز اشخاصي مانند « رحيم زاده خوئي با ۱۳۵۶۰ راي » ، ثقه الاسلامي با ۱۱۲۹۹ راي ، اسكندري با ۱۲۰۵۵ راي ، ايپكچيان با ۱۰۵۵۵ راي ، مهندس پناهي با ۱۰۵۲۲ ، گنجه اي با ۱۰۰۹۲ راي ، صادقي با ۱۲۱۹۰ راي ، سرتيپ زاده با ۹۶۶۱ راي ، وسيد جعفر پيشه وري با ۱۳۷۷۷ راي به عنوان نماينده راهي مجلس چهاردهم شوراي ملي شدند. هر چند پيشه وري از نفوذ معنوي شوروي بهره مند بود اما انچه بايد اذعان شود اينكه آراي داده شده به او، واقعا از طرف مردم تبريز و مخصوصا از سوي كارگران وزحمتكشان اين شهر به صندوق ها ريخته شد و در انتخاب وي هيچ تقلبي صورت نگرفت. اما عليرغم اين حرفها ، به محض اينكه اعتبارنامه هاي پيشه وري و حاج رحيم خوئي در مجلس مطرح شد آنها را رد كردند كه بهانه اصلي پيشه وري بود و نماينده ديگر قرباني شد. واز جمله كساني كه به ان راي اعتماد ندادند يكي ايرج اسكندري و ديگري رحمانقلي خلعتبري بودند .

پيشه وري و روزنامه « آژير »

درخواست امتياز روزنامه آژير توسط پيشه وري، پس از تصويب لايحه اي در مجلس امكان يافت كه از سوي دكتر علي اكبرسياسي وزير فرهنگ وقت به مجلس ارائه شد، اين لايحه در دي ماه ۱۳۲۱ . ش باقيد دو فوريت ودر سه ماده و يك تبصره به مجلس ارائه شد و به موجب آن امتياز كليه روزنامه ها و مجلات و ماهنامه ها لغو ميشد و صاحبان انها موظف بودند طبق قانون جديد امتياز بگيرند ، اين قانون در جلسه سوم ديماه ۱۳۲۱ . ش در مجلس شوراي ملي تصويب شد . به اين ترتيب بعد از اين اقدام مجلس مجوز انتشار روزنامه «آژير » در تاريخ ۶/۲/۱۳۲۲ بنام سيد جعفر پيشه وري صادر ميشود و اولين شماره ان در ۲/۳/۲۲۱۳ منتشر شد .

اين روزنامه ابتدا هر روز چاپ مي شد ولي بعدها به سه ( ۳) روز در هفته تقليل يافت . آژير در مطبعه « داد » چاپ مي شد كه رياست انرا عميدي نوري به عهده داشته است لازم به ذكر است كه قبلا خاطرات زندان پيشه وري نيز در روزنامه « داد » چاپ ميشده است .آژير از روزنامه هاي پيشرو و اگاهي بخش زمان خويش بوده و با« روزي نامه » هاي آن زمان تفاوت بارزي داشته است. آژير از شماره ۱۳۸ سال اول به تاريخ پنج شنبه هفتم ارديبهشت ماه ۱۳۲۳ . ش « عضو جبهه آزادي » گرديده است . اما اين جبهه آزادي به چه مفهوم و داراي چه كار كردي مي باشد مي توان گفت كه نخستين قدم جبهه ملي ضد استعماري دعوت جرايد ملي و آزاديخواه و مخالف ديكتاتوري به تشكيل « جبهه آزادي» بود كه توسط حزب توده ايران برداشته شد. جبهه آزادي به تاريخ مرداد ماه ۱۳۲۲ در تهران تشكيل شد و در قطع نامه خويش چنين آورده است :

۱) مبارزه شديد با هر نوع انحراف از اصول قانون اساسي و حكومت ملي كه از هر شخص يا هر مقامي ناشي گردد .

۲) قطع ايادي عمال استبداد و ارتجاع از دستگاه اجتماعي .

۳) مجاهده در برانداختن اصول تشكيلات دوره ديكتاتوري و به دست آوردن مشروطه حقيقي.

۴)مجاهده در تمركز قواي ملي و وحدت عناصر آزاديخواه براي تقويت جبهه آزادي .

لازم به ذكراست جبهه آزادي تامهرماه ۱۳۲۳ . ش يعني زمان امتياز نفت شمال و نيات حزب توده ايران در باره آن، دوام بيمانندي داشت اما بعد از ان قضيه تنها روزنامه هاي چپي باقي ماندند. قطعنامه فوق با امضاي اشخاص زيرتصويب و منتشر شد : عزت پور « آزادگان » ، پيشه وري « آژير » ، محمد طباطبايي « تجدد ايران » ، عميدي نوري « داد » ، پازارگاد « خورشيد ايران » ، فتاحي « دماوند » ، ايرج اسكندري « رهبر » ، احمد ملكي « ستاره » ، صادق سر مد « صداي ايران » ، شاهنده « فرمان » ، دكتر دادمنش « مردم » ، فروزش « نجات ايران » ، محيط طباطبايي « مجله محيط»

سيد جعفر پيشه‌وري در سال ۱۳۲۴ به تبريز امد و فرقه دموكرات آذربايجان را تأسيس كرد و به دنبال آن حكومت ملي آذربايجان را برپا داشت. اين اقدام او همراه با تصرّف پادگان‌ها و واحدهاي نظامي در تبريز و اروميه و اردبيل بود كه در بخش مربوطه توضيح كاملي داده شده است. وي بعد از فروپاشي حكومت ملي توانست به روسيه برود و يك سال بعد در باكو (جمهوري اذربايجان مطلع به شوروي بود) در اثر يك تصادف ساده در بيمارستان بستري وفردا ان روز به صورت مشكوك درگذشت مقبره وي در يكي از بوستان هاي جنوب غربي (خيبان شهدا) شهر باكو آذربايجان در هم جورايي بزرگان و نويسندگان بزرگ اذربايجان  ميباشد.





سيد جعفر پيشه وري در ديدار با دختر ستارخان:

مقبره ي پيشه وري:



براي ديدن اندازه واقعي تصوير كليك كنيد.

بر بروي مقبره اين عبارت هك شده است

آذربايجان خلقي فرقه ميزين و شهامتلي فدائيلريميزين يالنيز آذربايجانا دگيل بوتون  ايرانا ائتديگي تاريخي خدمتلري ايللرله، يوز ايللرله ياد ايده جكدير.  سيد جعفر پيشه وري
بؤلوم :
جمعه 9 دی 1390     یازار : تورك اوغلو

درياچه اروميه بزرگترين سطح آبي كشور بوده كه مابين دو استان آذربايجان غربي و شرقي قرار دارد . ميانگين طول ان  بطور تقريب 140 كيلومتر و پهناي ان بين 16 الي 63 كيلومتر متغير است . وسعت درياچه بر اساس عكس هاي ماهوارهاي در سال    1990 معادل 5263 كيلومتر مربع بر اورد شده است ،  اما مساحت متوسط درياچه را در حدود 5500 كيلومتر مربع تخمين زده اند   .  عمق متوسط اين درياچه 4/5 متر و حداكثر عمق 13 متر در شمال درياچه و حجم تقريبي آن 31 ميليارد متر مكعب مي باشد .

 درياچه اروميه از دو محيط آبي و خشكي تشكيل شده است :

 1- محيط آبي

 2- محيط خشكي

 

    اهميت و ارزش پارك ملي :
- ارزش حفاظتي به جهت داشتن انواع گونه هاي حيات وحش
  -  ارزش حفاظتي به جهت داشتن انواع گونه هاي پوشش گياهي در سطح جزاير
 -   ايجاد تعادل طبيعي در منطقه آذربايجان
 -  ارزش توريستي ، تفريحي و اجتماعي
 -  داشتن عناويني بمانند : پارك ملي ، اندو ختگاه زيست سپهر و تالاب بين المللي
 -   ارزش طبي ( لجن درماني )
  -  ذخيره گاه زيست سپهر
   - تالاب بين المللي ( ثبت شده در كنوانسيون رامسر )
   
  جزاير پارك ملي درياچه اروميه
 پارك ملي درياچه اروميه شامل 102 جزيره بزرگ و كوچك مي باشد كه مهمترين آنها عبارتند از :

 جزيره كبودان ( قويون داغي ) با 3125 هكتار مساحت
 جزيره اشك با 1250 هكتار مساحت
 جزيره اسپير با 1250 هكتار مساحت
 جزيره آرزو با 800 هكتار مساحت
 جزاير نهگانه ( محل تخمگذاري پرندگان)

 

مشخصات حوزه آبريز درياچه اروميه

وسعت حوزه : 51876 كيلومتر مربع
 
  عمده ترين اجزاي تشكيل دهنده 
تپه ها                               21 0/0
نواحي كوهستاني                38 0/0
فلاتها و تراسهاي فوقاني       2/11 0/0
 
 منابع آب درياچه اروميه   

21 رودخانه دائمي و 7 رود خانه فصلي و 39 مسيل
 چشمه هاي داخل درياچه
 بارشهاي مستقيم باران و برف

ويژگيهاي زيستي درياچه اروميه

 1- حوضه درياچه اروميه جزو تقسيم بندي هاي مركز تنوع گياهان WWF  و IUCN    قرار دارد .               
2- در حوضه اكولوژيكي درياچه اروميه 546 گونه گياهي به ثبت رسيده است .
جوامع گياهي اصلي عبارتند از :
گياهان شور پسند  ( Halophytic   )
گياهان شن پسند ( pseammaphytic  )
گياهان خشكي زي ( Xerophytic )
گياهان آب پسند ( Hydrophtic   )
3- درياچه اروميه شامل انبوه فراواني از جلبك هاي سبز – آبي مي باشد .
توليد بالاي اين جلبكها اساس زنجيره غذايي را ايجاد مينمايد .
4- در حوزه اكولوژيكي درياچه اروميه ،27 گونه پستاندار ،  212 گونه پرنده ، 41 گونه خزنده ، 7 گونه دوزيست و 26 گونه ماهي وجود دارد .
5- درياچه اروميه زيستگاه زمستان گذراني گروههاي بزرگي از مرغان آبزي  ( بويژه اردكها و مرغان دراز پا Waders ) مي باشد . علاوه بر اين بزرگترين كلنيهاي توليد مثلي فلامينگو در ايران و همچنين پليكان سفيد را پذيرا مي شود .
6- دو نوع از پستانداران در معرض نابودي به جزاير پارك ملي درياچه اروميه معرفي و در آنجا جمعيت آنها افزايش يافت . اين دو نوع پستاندار گوزن زرد ايراني  Dama  mesopotamica و قوچ و ميش ارمني  Ovis  orientalis  gimelini  مي باشد .  
7- مهمترين بي مهره آبزي درياچه اروميه  Artemia  urmiana  مي باشد كه يك گونه ميگوي بومي آب شور است . اين جانور از رده سخت پوستان بوده و تامين كننده غذاي بسياري از گونه هاي مهم پرندگان ( فلامينگو ) مي باشد .
8- در درياچه اروميه تعداد زيادي زيستگاه هاي آبي و خشكي وجود دارد . 17 سايت بحراني شامل خود درياچه بعضي زيستگاه هاي خشكي مهم و تالابهاي اطراف درياچه به عنوان مهمترين نواحي جهت مديريت حفاظتي و حمايتي مطرح شده اند .

گونه هاي در معرض تهديد پرندگان ثبت شده در حوزه اكولوژيكي درياچه اروميه(سال 1379 IUCN)
با كلان كوچك  -   اردك بلوطي  -  غاز پيشاني سفيد كوچك  -   خروس كولي دشتي -  عروس غاز -  ميش مرغ -  اردك مرمري -  متاي پاسرخ -   اردك سرسفيد -  دليجه كوچك




برج شمس تبريزي روي مزاري منسوب به شمس تبريزي در دوره صفويان در شهر خوي ساخته شد

اين بنا در محلهٔ امامزاده سيد بهلول در شمال غربي شهر خوي در آذربايجان  واقع است.

سطح بيروني اين مناره با شاخ‌هايي از قوچ وحشي كه شاه اسماعيل صفوي طي اقامت 40 روزه‌اش در كوه چله خانهٔ خوي شكار كرده بود، تزيين شده است.

طبق اسناد موجود، اين بنا به دستور شاه اسماعيل صفوي ساخته شده و مناره آن به وسيله شاخ قوچ‌هاي وحشي تزئين شده است. از شاخ قوچ در مناره ياد شده براي نشان دادن قدرت و مهارت شاه اسماعيل در شكار قوچ در يك روز صورت گرفته است.

مدارك و تصاوير مينياتوري باقيمانده از مقبره شمس تبريزي در شهرستان خوي نشان مي‌دهد اين بنا در ابتدا از ۳ مناره دور قبر شمس تشكيل شده بود كه به دلايل طبيعي اكنون تنها يكي از آنها مانده است.

برج شمس تبريزي 3.40 متر قطر داشته و مساحت آن نيز ۱۱ متر است.

مقبره شمس تبريزي داراي برجي به ارتفاع ۱۷ متر است و آرامگاه شمس در فاصله ۱۰ متري از مقبره ساخته شده قرار دارد.

محمدبن علي بن ملك تبريزي ملقب به شمس‌الدين، يا شمس تبريزي در سال 582 هجري قمري در خوي به دنيا آمد.

مقبره شمس تبريزي كه داراي برجي به ارتفاع ۱۷ متر است از چند سال گذشته به طور محسوسي منحرف شد و بيم آن مي رفت كه بناي برج در آينده فرو بريزد.

به همين دليل در سال 1386 با همكاري كارشناسان ايتاليايي، مقبره و برج شمس تبريزي در شهرستان خوي مرمت شد.

بؤلوم :
سه شنبه 6 دی 1390     یازار : تورك اوغلو

آموزش و پرورش و به طور كلي تعليم و تربيت از دغدغه هاي هر كشور محسوب مي شود. چرا كه پيشرفت و تعالي و يا پس رفت و نزول يك كشور از لحاظ اقتصادي، سياسي و فرهنگي و غيره در گرو چگونگي آموزش و پرورش آن كشور است. نگاهي گذرا به تاريخ نشان مي دهد كه آموزش و پرورش و تعليم و تربيت در گذشتههاي دور تنها براي عده خاص و طبقه خاصي از جامعه مقدور بود و بسياري از مردم خصوصا آنهايي كه از وضعيت اقتصادي مناسبي برخوردار نبودند از تعليم و تربيت محروم بودند. با پيشرفت علوم و گسترش آگاهي مردم و جوامع «تعليم و تربيت براي همه» تبديل به شعار جهاني شد.


در اين بين آموزش به زبان مادري از سوي برخي از انديشمندان مورد توجه قرار گرفت. يوهان آموس كومنيوس كه به عنوان پدر آموزش و پرورش نوين در دنيا شناخته شده است، در نيمه دوم قرن 17 اصولي را براي آموزش و پرورش و يادگيري عنوان كرد كه آموزش و پرورش امروزي در دنيا از آن تبعيت مي كند. وي اعتقاد داشت كه كودكان را بايستي با شناخت و بينش اجسام آشنا كرد. يعني معاني مستقيم اشيا و اجسام را به كودكان آموخت و در اين مسير همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادري تاكيد مي كرد. وي اعتقاد داشت كه آموزش تا سن 12 سالگي بايستي فقط و فقط به زبان مادري باشد و از اين سن به بعد است كه آموزش به زبان هاي ديگر مي تواند در برنامه آموزشي فراگيران قرار گيرد و آموزش زبان هاي ديگر نه از روي دستور زبان بلكه از طريق خواندن متون انجام گيرد. كومنيوس بر استفاده از عكس و تصوير در آموزش زبان تاكيد ميكرد. بدين ترتيب كه ابتدا كودك با مفهومي كه با آن آشنا است ارتباط برقرار مي كند و سپس طريقه نوشتاري آن مفهوم را به آن پيوند مي دهد و آن مطلب را درك مي كند.

در داخل كشور نيز ميرزا حسن رشديه كه اهل آذربايجان و متولد تبريز بوده و بنيانگذار آموزش و پروش به سبك نوين در كشور است، با ايجاد مدارس با سبك جديد پايه آموزش و پرورش نوين در كشور را گذاشت. وي كه از سوي مقامات دولتي و حكومتي زمان خود شديدا تحت فشار بود در اكثر نقاط كشور اقدام به تاسيس مدارسي كرده بود. در آموزش او نيز زبان مادري در درجه بالايي از اهميت قرار داشت. وي كه در تدريس زبان تركي در آذربايجان كتابي تحت عنوان «وطن ديلي» را نيز آماده كرده بود و اين كتاب تا مدت ها در منطقه قفقاز به عنوان كتاب آموزش زبان تركي مورد استفاده قرار مي گرفت، از اصولي پيشرفته در آموزش استفاده ميكرد. هر چند كه مدارس تاسيس شده به دست وي پس از مدت كوتاهي به دست عوامل دولتي ويران مي گشتند.
حال نگاهي به آموزش و پرورش امروزه كشور مي اندازيم. اصول آموزشي مختلفي ذكر شد اما متاسفانه در مورد كودكان دو زبانه در كشور ما كه بيش از 53 درصد كودكان كشور را تشكيل مي دهند، بسياري از اين اصول آموزشي كه در كل دنيا كاملا بديهي به نظر ميرسند مورد توجه قرار نمي گيرند و متاسفانه تنها در مورد كودكان فارسزبان كشور اجرا مي شود. ابتدا مختصرا با مفهوم دوزبانه بودن آشنا شويم. در يك نوع طبقه بندي دوزبانه بودن را به دو دسته طبيعي (برابر) و آموزشي (نابرابر) تقسيم بندي ميكنند. در دو زبانگي برابر فرد از آغاز تولد در يك خانواده و جامعه دو زبانه زندگي مي كند و در هر دو زبان هم شفاها و هم كتبا قادر به برقراري ارتباط است. در دو زبانگي نابرابر آموزشي فرد پس از يادگيري زبان مادري به صورت شفاهي به دلايل آموزشي يا فرهنگي با يك زبان ديگر تماس مي يابد و دو زبانه مي شود. دو زبانگي موجود در كشور از اين نوع دو زبانگي است. همانطور كه در مطالب فوق نيز اشاره شد آموزش در مدرسه تا سن 12 سالگي فقط و فقط بايستي به زبان مادري باشد و بعد از اين سن بايستي زبانهاي ديگر در برنامه آموزشي فراگيران قرار گيرد. چرا كه طبق نظريه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگي هر شخص از لحاظ فراگيري زبان دوران تطبيق محسوب مي شود و بعد از آن دوران يادگيري. يعني در دوازده سال اول زندگي شخص ضمن فراگيري زبان، با زبان فراگرفته شده خود را ببه محيط اطراف تطبيق مي دهد و سيستم فكري اش شكل مي گيرد.

زماني اين نظام فكري و تطبقي تكميل مي شود كه سوادآموزي شخص به زبان مادري تكميل گردد، يعني علاوه بر فراگيري كامل تكلم به زبان مادري ، خواندن و نوشتن به زبان مادري را نيز ياد بگيرد. در كشور كودكان فارس زبان تا سن 12 سالگي فقط و فقط به زبان مادري خود آموزش مي بيينند و از اين سن به بعد است كه آموزش زبان عربي و انگليسي در برنامه درسيشان گنجانده مي شود، اما در مناطق دوزبانه كشور وضع بسيار متفاوت و آشفته است. يك كودك شش ساله غير فارس از همان اولين روز تحصيل بايستي با زباني غير از زبان مادري خود تحت تعليم قرار بگيرد. بعنوان مثال يك كودك ترك كه كوچكترين آشنايي با زبان فارسي ندارد و تنها به زبان مادري خود با طبيعت و اطرافيان ارتباط برقرار مي كند، از همان روز اول مدرسه بايستي با زباني غير از زبان مادري خود، يعني زبان فارسي آموزش ببيند. كليه اصول و قواعد ديگري كه در مورد آموزش در سالهاي ابتدايي مدرسه بود نظير استفاده از عكس و تصوير و … براي تداعي مفاهيم انتزاعي، تنها در مورد كودكان فارس زبان كاربرد دارد و مفيد واقع مي شود. چون اين اصول براي آموزش به زبان مادري فرد پيشبيني و طراحي شدهاند. يك كودك فارس زبان با ديدن تصوير آب مفهوم آب در ذهنش تداعي مي شود و هنگامي كه كلمه آب را نيز در كنار آن مي بيند با اين مفاهيم ارتباط برقرار كرده و مطلب را درك مي كند. اما در مورد كودكان غير فارس زبان وضع متفاوت و بسيار دشوار است. چرا كه به عنوان مثال همان كلمه آب را كه به تصوير مربوط به (سو) نسبت مي دهند براي كودك ترك تازگي دارد و با دانستهها و معلومات قبلي او مغايرت دارد، چه برسد به صورت نوشتاري كلمه كه خود سبب بروز مشكلات بعدي مي گردد.

اين سيستم نادرست آموزشي كه ساليان دراز است در برنامهآموزش و پرورش كشور قرار گرفته است باعث دلسردي دانش آموزان مناطق دوزبانه از تحصيل و درس و مدرسه مي شود. عمق فاجعه زماني مشخص مي شود كه نيم نگاهي به آمار افت تحصيلي و ترك تحصيل در مناطق دو زبانه كشور بيندازيم. به گفته مدير كل دفتر آموزش و پرورش دوره ابتدائي و كارشناسان اين دفتر، دو زبانه بودن دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه مهمترين علت افت تحصيلي و در نتيجه عامل ترك تحصيل آنهاست. به كار بردن اين اصول غيرعلمي در آموزش و پرورش مناطق دوزبانه باعث مي شود كه بسياري از فرزندان اين مناطق كه هركدام مي توانستند روزي گرهي از مشكلات مردم باز كنند، به دامان اعتياد و ساير بزهكاري هاي اجتماعي كشيده شوند. نتايج برخي از تحقيقات نشان مي دهد كه كودكي كه زبان مادري خود را فرا نگرفته و ساخت هاي زبان در ذهن او استحكام نيافته شرايط مساعدي براي يادگيري زبان دوم نخواهد داشت. و اگر به اين كودك زبان دومي غير از زبان مادري ياد بدهيم باعث ايجاد اختلال در گويايي و هم در ريختن فكر كودك خواهد شد. مخصوصا اگر زبان دومي كه ياد مي گيرد از لحاظ دستوري كاملا متفاوت با زبان مادري اش باشد. مثل زبان فارسي و زبان تركي كه يكي هند و اروپايي و ديگري التصاقي است. علاوه بر مشكلات ياد شده مشكلات فراوان ديگري نيز پديد مي آيد كه پرداختن به آنها در اين مجال نمي گنجد.

نكته هايي كه بايستي مد نظر قرار داد اين است كه اين وضعيت تا زماني كه متاسفانه تفكر كليشهاي «احياي زبان مادري» يعني تجزيه طلبي در افكار بسياري لانه كرده است ادامه خواهد داشت و معلوم نيست چه زماني كارشناسان آموزش و پرورش كشور از اغماض و چشم بستن بر عواقب وخيم عدم آموزش به زبان مادري كودكان دوزبانه كشور دست بر مي دارند و چشم به حقايق تلخ مسائل آموزشي مناطق دو زبانه كشور مي گشايند و به اين اصل تن مي دهند كه آموزش به زبان مادري حق همه مردم دنياست.

بؤلوم :
سه شنبه 6 دی 1390     یازار : تورك اوغلو



دكتر جواد هيئت ، فرزند علي هيئت ، مجتهد و رئيس سابق ديوان كشور، در سال ۱۳۰۴ در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دوسال اول رشته پزشكي را در ايران گذرانده و به استانبول رفت و پس از اخذ دكتراي پزشكي ، دوره تخصصي جراحي را در استانبول و پاريس به پايان رساند و در سال ۱۳۳۱ به ايران بازگشت . در مدت ۴۸ سال طبابت و جراحي در تهران ، به تدريس و تأليف كتاب ها و مقالات جراحي پرداخت و در فاصله سال هاي ۵۵ ـ ۱۳۴۳ ، مجله دانش پزشكي را منتشر نمود . ( در اين مجله بيش از پنجاه مقاله علمي به قلم او چاپ شده است ) . در كنار جراحي عمومي ، جراحي قلب را آغاز كرد و در سال ۱۳۴۱ براي اولين بار در ايران موفق به انجام جراحي قلب باز شد . در سال ۱۳۴۷ اولين عمل پيوند كليه را در تهران و اولين پيوند قلب سگ ها را در ايران با موفقيت انجام داد . ( دكتر ابتدا روي سگ ها كه تا آن زمان در كشور ما بي سابقه بود ماشين قلب و ريه مصنوعي را به كار گرفت و بعد از عمل جراحي روي ۲۵ سگ در بيمارستان شهرباني ماشين فوق الذكر را در جراحي قلب انسان با موفقيت به كار برد . ) از سال ۱۳۴۲ به نمايندگي ايران در « انجمن بين المللي جراحي » و از سال ۱۳۶۲ به عضويت « آكادمي جراحي پاريس » انتخاب شد . تاكنون بيش از ۲۵ مقاله و سخنراني از او در كنگره هاي بين المللي جراحي به زبان هاي فرانسه ، انگليسي در مجلات معتبر پزشكي خارجي چاپ شده است .
دكتر هئيت به موازات مطالعات و تأليفات پزشكي در توركولوژي و فلسفه و اسلام شناسي نيز صاحب مطالعه و اهل نظر است و بعد از انقلاب اسلامي با همكاري چند نفر از دوستان صاحب قلم خود ، مجله وارليق را به زبان هاي تركي و فارسي منتشر نموده و در زمينه توركولوژي شخصأ بيش از صد مقاله در اين مجله نوشته است .

علاوه بر اثر حاضر ( سيري در تاريخ زبان و لهجه هاي تركي ) و آنچه ياد شد ، تأليفات او از اين قرار است :

* ترومبوز و قلبيت و درمان آن ( ۱۳۳۵ )

* نگاهي به تاريخ ادبيات آذربايجان ( دوجلد )

* مقايسه اللغتين ( مقايسه فارسي و تركي ۱۳۶۲ )

* زبان وادبيات تركي آذربايجان در قرن بيستم ( گزارش به تركي استانبولي در چهارمين كنگره بين المللي توركولوژي ـ استانبول ۱۳۶۴ )

* نگاهي به تاريخ و فرهنگ تركان ( ۱۳۶۵ )

* آذربايجان شفاهي خلق ادبياتي ( ۱۳۶۷ )

* ادبيات شناسـليق ( ۱۳۷۴ )

*خلاصه تاريخ فلسفه غرب ( آماده چاپ )

از هفت جلد كتاب درباره توركولوژي پنج جلد آن در باكو و يك جلد ( نگاهي به تارخ و فرهنگ تركان ) در آنكارا ازطرف وزارت فرهنگ به تركي استانبولي به چاپ رسيده است . علاوه بر اين دكتر هئيت ، مقالات علمي از تحقيقات خود را درباره توركولوژي ، تركي سنقر، تركي خلج و تركي خراساني تهيه و در كنگره هاي جهاني توركولوژي ارائه نموده و به عضويت فرهنگستان زبان تركيه انتخاب شده است .

دكتر هئيت از طرف دانشگاههاي استانبول ، باكو و نخجوان عناوين دكتراي افتخاري و پروفسـوري دريافت نموده و سالهاست به عنوان يكي از مراجع ترك شناسي در جهان شناخته شده است . دكتر هئيت هنوز هم به فعاليت جراحي و فرهنگي ادامه مي دهد . ايشان متأهل و داراي پنج دختر مي باشند كه دو دخترش پزشك شده اند .

بؤلوم :
دوشنبه 5 دی 1390     یازار : تورك اوغلو


اكثر شهر ها وروستاهاي اذربايجان قبل وبعد از انقلاب دچار تحريف شده اند مثا ل؛ اذرشهر (توفارقان)نقده(سولدوز)علمدار گرگر(هادي شهر)اوجان(بستان اباد)مهاباد(سويوق بولاق)   ميانه(ماراويا ..نام الهه تركان سومربوده)اكثر شهرهاي كه در اذربايجان با حروف(م)شروع مي شود نشانه اين است كه اين شهرها در ميان كوههاي بزرگ بنا شده است (ميانه ،مراغه)مراغه (مراغا..ازريشه ماراق به معناي جاي بسيار جالب بوده (م .پيشوند بزرگي ،اغا .همان اقاي تركي(اقاي بزرك. ارباب بزرك)سراب (سار .به معني محكم واب در تركي به معني لاپ است .جاي بسيار محكم)اردبيل (ار) در تركي 10تا معنا دارد از قبيل شير (ارسلان)شرف .شوهر ،انسان عاقل ،..بيل در تركي به معني فهميدن وپيدا كردن است ...جاي كه شير پيدا مي شود و....(كلمه سومر،،(سوم+ار) ،سوم. انسان؛ار عاقل ،نيز از همين كلمه مي با شد . مياندواب(قوشاچاي)اروميه (رضائيه،از ريشه روم وبعد حمله اعراب چون عربها با حرف تا تانيث شهرها را مونث مي شمردند روميه نوشتند وبعد تركها ..چون در قاعده زبان تركي هيچ كلمه يي با حرف(ر)شروع نمي شود وكلمه هاي كه با (ر)شروع مي شود را با حرف(الف)اغاز مي كنند انرا اروميه ناميدند مانند رقيه(اورقيه) رضا (ايرضا،irza)تبريز،هيچ سند معتبري وجود ندارد كه بتواند ثابت كند كه دختر هارون الرشيد بعد ورودش به تبريز تب اش ريخته باشد تازه دختر هارون كه عرب بوده چطور يك اسم فارسي براي ان انتخاب كرده در حالي كه قبلا  اين اسم بر روي اين شهر بوده است ..امروز بسياري از افراد اين شهررا تر بيز تلفظ مي كنند (تر ؛ترك ...بيز؛ ما ..ترك هستيم ما)هشترود (نام باستاني ان ؛اذران..مركز ان سرسكند  ويك كيلو متر در ان طرف شهر محله اي بنام هشتري قرار داشته است ونام منطقه ان هشتري ناميده مي شده ،سر (در اصل سار بوده به معني محكم ... كند ؛روستا ،بوده  ولي  بخا طر از بين بردن نام تركي ان وجه تسميه اي از خود ساختند وان را هشترود ناميدند ......


 

آراز به ارس –سوالان به سبلان –زنگان به زنجان –اروميه به رضائيه –سولدوز به نقده –ساري داش به سردشت

تاتائو چاي به سيمينه رود- آجي چاي به تلخه رود – قيزل اوزه ن به سفيد رود – قره سو به سيه چشمه –سائين قلعه بهشاهين دژ –تيكان تپه به تكاب –دوچي بهشتربان –گميچي به كشتيبان –محله ي ساري قايا به سارقيه – محله ي قاري كورپوسو به پل گاري –قويون داغي آداسي به جزيره كبودان

 

بؤلوم :
یکشنبه 4 دی 1390     یازار : تورك اوغلو

تخت سليمان

آثار باستاني اين مجموعه و درياچه جوشان آن، روي صفحه اي سنگي و طبيعي قرار گرفته كه از رسوبات آب درياچه به وجود آمده است.

قدمت اين منطقه از لحاظ سكونت گاه انساني به 3 هزار سال پيش باز مي گردد؛ و يكي از مهمترين آثار تاريخي كشور است كه به عنوان چهارمين اثر ايران در ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است.

اين مجموعه چه به لحاظ وجود آثار باستان شناختي و چه به لحاظ ارتباط با مدارك مكتوب تاريخي و اسطوره اي در شمال و غرب ايران كاملا منحصر به فرد است.

تخت سليمان

تخت سليمان

تخت سليمان

تخت سليمان

تخت سليمان

تخت سليمان

هم اينك در اين مجموعه آثاري از اوايل دوره ساساني تا دوره ايلخانان مغول شناسايي شده، ولي از آنجايي كه تاريخ نظري اين مجموعه به دوره هخامنشي و اشكاني مي رسد، بي ترديد در صورت ادامه حفاري، آثار مهمي از دوره هاي پيش از ساساني در اين محل كشف خواهد شد.

اين آثار- از آثار بزرگ توركان به حساب مي رسد.

تخت سليمان

بخش طبيعي مجموعه تخت سليمان متشكل از يك كوه آهكي است كه در قله آن، چشمه بسيار بزرگي (با درياچه اي به قطر حدود 100 متر) وجود دارد.

تخت سليمان

اين كوه در طول هزاران سال در اثر رسوبات آهكي موجود در آب چشمه فوق شكل گرفته است. هم اينك در اطراف كوه تخت سليمان چندين تپه كوچك از اين نوع، در اطراف چشمه هاي آهكي در حال شكل گيري است.

تخت سليمان

كوه بلند زندان سليمان نيز يكي از همين كوه هاي رسوبي است كه در پنج كيلومتري تخت سليمان هزاران سال پيش شكل گرفته است (البته در حال حاضر چشمه به وجود آورنده اين كوه و درياچه آن خشك شده).

تخت سليمان

روند شكل گيري كوه هاي رسوبي در منطقه تخت سليمان امري طبيعي و مربوط به شكل خاص زمين و نوع املاح موجود در آب چشمه هاي منطقه است.

تخت سليمان

تخت سليمان

بؤلوم :
یکشنبه 4 دی 1390     یازار : تورك اوغلو

قلعه اسماعيل آقا (اسماعيل آقا قلعه سي)   

موقعيت :بخش نازلو چاي بالاتر از دانشگاه سراسري (بالاتر از كارخانه ماسه)

اين قلعه به قلعه اسماعيل آقا معروف است و قدمتش به دورة صفويه بر‌مي‌گردد از آثار باقيمانده از قلعه معلوم است كه قلعه بزرگ و با استحكامي بوده، در حال حاضر قسمتي از ديوارهاي قلعه و چند قسمت از بخش داخلي قلعه باقي مانده است. اين قلعه در بالاي يك كوه نسبتاً بلند قرار گرفته است.

قلعه بردوك        

موقعيت : جاده سرو 6 كيلومتري غرب روستاي بردوك

اين قلعه كه قدمتش به دورة صفويه بر مي‌گردد، به گفتة اهالي متعلق به ميرخان بوده است. قلعه در بالاي كوه قرار گرفته است و ميراث فرهنگي براي سهولت راه سنگ‌چيني‌ كرده است ولي به علت بي‌توجهي از بين رفته‌اند. در بالاي كوه دو اتاق در كنار هم ديده مي‌شوند كه با سنگ‌هاي بزرگ ساخته شده‌اند و ديوارهاي آن و ورودي آن نسبتاً سالم است. قسمتي نيز از برج و ديوارهاي قلعه در طرف ديگر به چشم مي‌خورد. همچنين ورودي قلعه نيز سالم است. با توجه به اينكه پيكرة اصلي بنا هنوز سالم است در آينده نزديك اگر مرمت كلي شود يكي از مهمترين مناطق گردشگري خواهد شد

قلعه دم‌دم

موقعيت :بخش نازلو چاي پايين‌تر از قلعه اسماعيل آقا

ساختمان شهرداري

موقعيت :ميدان ايالت ( انقلاب)

اين بنايي قديمي كه قدمتش به دوره قاجاريه بر مي‌گردد، داراي نمايي زيبا مي‌باشد كه به عنوان ساختمان شهرداري شهرت دارد

مدرسه قديمي هدايت

موقعيت :خيابان امام كوچه امير نظمي

دانشكده شهرسازي اقدام به مرمت توأم مدرسه هدايت و مسجد مناره كرده است بيشتر كارهاي مرمت تمام شده است و فقط قسمت كوچكي از آن باقي‌مانده است قدمت اين مدرسه به دوره قاجار بر‌ميگردد كه از جمله مدارس قديمي است كه در اروميه به يادگار مانده است.

حمام قراچه (حمام قائم)

موقعيت :بازار مركزي

اين حمام قديمي كه قدمتش به دوره قاجاريه مي‌رسد، يكي از حمام‌هاي قديمي مي‌باشد كه در حال حاضر نيز داير است اين حمام به نام حمام قائم شهرت دارد.

بازار قديمي اروميه

موقعيت :مركز شهر مابين خيابان امام و اقبال

اين بازار كه در مركز اروميه قرار گرفته است قدمتش به دوره‌هاي افشاريه ـ صفويه و قاجاريه برمي‌گردد. اين بازار از مجموعه چهارسو تشكيل شده است كه به راسته‌هاي متعدد تقسيم مي‌شوند. از مشخصه‌هاي اين بازار خنك بودن آن در فصل تابستان مي‌باشد.

 آرامگاه سرادين ابن‌موسي‌كاظم

موقعيت :روستاي ديزج تكيه و بخش باراندوز

اين آرامگاه در روستاي ديزج تكيه قرار گرفته است و ميراث فرهنگي مشغول مرمت كلي اين آرامگاه مي‌باشد. در ماههاي محرم و مراسم سوگواري و عزاداري در اين آرامگاه انجام مي‌گيرد.

امامزاده محمد و ابراهيم

موقعيت :روستاي امامزاده (12 كيلومتري اروميه به طرف قريه امامزاده)

اين زيارتگاه كه يكي از مهمترين زيارتگاههاي شهر اروميه به حساب مي‌آيد. مدفن دو برادر از امام‌زادگان بنامهاي محمد و ابراهيم است كه به قولي چهار پشت آنان به حضرت زين‌العابدين ميرسد. اين امامزاده زيارتگاه اهالي بوده است در ايام سوگواري انبوه جمعيت مشتاقانه عازم زيارت اين امامزاده مي‌شوند.  

يخچال دوقوز پله (9 پله)

موقعيت :خيابان همافر (محله دوقوز پله)

اين يخچال كه در محله‌اي به همين نام قرار گرقته است. كه قدمتش به دوره قاجاريه بر مي‌گردد. در حال حاضر ميراث فرهنگي آ.غ مشغول مرمت كلي اين بناي تاريخي مي‌باشد كه حدود 80 درصد از عمليات آن رو به اتمام است.

مسجد جامع اروميه

موقعيت :ضلع جنوبي بازار ـ جوار خيابان اقبال

اين اثر تاريخي به جا مانده باشكوه، فراوان در مجاور بازار شهر اروميه قرار دارد متعلق به سده هفتم هـ . ق است. محراب اين مسجد از نظر گچبري يكي از زيباترين آثار هنر معماري دوران مغول مي‌باشد. (بطول 82/7 و عرض 48/5 متر) موقعيت اين مسجد در بازار طوري قرار دارد كه از 3 طرف به معابر عمومي متصل مي‌شود. اين بنا قبلاً آتشكده بوده است و پس از رواج دين اسلام در ايران به مسجد تبديل شده است.

مسجد سردار

موقعيت :خيابان امام ( امتداد راسته غلام خان)

مسجد سردار يكي از قديمي‌ترين مساجد شهرستان اروميه مي‌باشد كه داراي آجركاري و ستونهاي قديمي مي‌باشد و قدمتش به دوره قاجاريه برمي‌گردد. بناي اين مسجد را عظيم السلطنه مشهور به سردار شهيد ساخته است كه در سال 1331 هـ . ق توسط وي ساعت بزرگي به آن نصب كردند و به همين دليل به مسجد (ساعتلو) نيز شهرت دارد.

كليساي ننه مريم    

موقعيت :ضلع‌غربي خيابان خيام جنوبي

كليساي مريم ننه اروميه كه قدمتش به اوايل قرن اول مسيح برمي‌گردد، در داخل شهر اروميه و يكي از كليساهاي قديمي آشوريان مي‌باشد كه بيشتر مورد توجه اقليت‌هاي مذهبي است.

كليساي سير

موقعيت :5 كيلومتري جنوب اروميه

اين كليسا كه در روستاي سير قرار گرفته است، حدود 10 خانوار ارمني زندگي مي‌كنند. كليسا به دو بخش تقسيم مي‌شود. داراي حياط است. ارامنه روزهاي جمعه اقدام به مراسم مذهبي و مي‌كنند. و همچنين نذر قربانيهاي خود را از اطراف و شهرستان به اين كليسا مي‌آورند.

ساختمان قديمي (ساختمان ستاد لشكر)

موقعيت :اروميه ميدان ايالت (انقلاب)

اين ساختمان  كه قدمتش به دوره قاجاريه برمي‌گردد يكي از ساختمانهاي قديمي زيبا محسوب مي‌شود كه به عنوان ساختمان شهرباني و ستاد لشكر شناخته شده است