مختصات: شرقي′۲۹°۴۸ شمالي′۴۰°۳۶ (نقشه)
زَنجان مركز استان و شهرستان زنجان در شمال غرب ايران است. اين شهر در منطقهٔ آذربايجان واقع شده[۳] و جمعيت آن برطبق سرشماري سال ۱۳۸۵، برابر با ۳۴۹٬۸۰۱ نفر بودهاست.[۴]
نام زنجان عربيشده زنگان است. مردم منطقه هنوز هم تلفظ زنگان را بكار ميبرند. شهر زنجان در دره زنجانچاي (از شاخههاي قزلاوزن (سفيدرود) قرار گرفته و سر راه شوسه و راهآهن تهران به تبريز ميباشد. صنايع دستي از قبيل ورشوسازي و نقرهسازي و چاقوسازي آن مشهور است.
زنجان از شمال به شهرستان طارم و خلخال و ميانه و از مشرق به ابهر و طارم و از جنوب به قيدار و زرين آباد و از غرب به شهرستانهاي ماهنشان و چاراويماق محدود است و از سطح دريا ۱۶۶۳ متر ارتفاع دارد.
ارتفاع قله سپهسالار كه در اين استان قرار دارد به ۳۳۱۸ ميرسد و بخشهاي آن عبارتاند از بخش مركزي، بخش زنجانرود، بخش قره پشتلو كه جمعاً ۳۲۸ پارچه آبادي دارد.
از جمله شرايطي كه فلسفه وجودي شهر زنجان را در منطقه تبيين و توجيه مينمايد، وجود راه ارتباطي فلات مركزي ايران به آذربايجان
در منطقه، حاكم بودن شرايط مناسب اوضاع توپوگرافي، وجود اراضي مسطح با شيب
۲٪ در منطقه كوهستاني و بالاخره لزوم مركز مبادلاتي توليدات كشاورزي و
ارائه خدمات متقابل به روستاهاي حوزه نفوذ به ويژه ايالات پنجگانه مستقر در
منطقه بودهاست ميرساند كه اين پديده در شكل گيري شهر و محله بندي آن
عامل تعيين كننده ميباشد.
پيشينه
در مورد وجه تسميه شهر زنجان تاكنون نظرات گوناگوني ازسوي پژوهشگران و
نويسندگان ارائه شده است. قديميترين نامي كه به اين منطقه اطلاق شده است
زنديگان به معناي اهل كتاب زند (معروفترين كتاب آيين زردشتي ساساني) و گان از پساوند فارسي عهد باستان است كه در دوره ساسانيان بر اين منطقه گذاشته شده است. گفته ميشود بناي شهر زنجان در زمان اردشير بابكان ساخته شده و در آن زمان نام شهين يعني منسوب به شاه به آن اطلاق مي شده است. از اواخر دوره قاجاريه به علت استقرار ايل خمسه فارس نام خمسه نيز بر آن نهاده شد.
حمدالله مستوفي، تاريخنگار نامدار، بنياد شهر زنجان را از اردشير بابكان، سردودمان ساسانيان دانسته و نام نخستين اين شهر را شهين ذكر كردهاست. در لغتنامهٔ دهخدا هم در سرواژهٔ شهين چنين نوشته: «شهين نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد و گويند اين شهر را اردشير بابكان بنا كردهاست.»[۵].شهري
بود بزرگ در ميان ري و آذربايگان، و وجه تسميه آن، مخفف زندگان يعني اهل
كتاب زند است، و زنديگان زنگان شده و دال او محذوف گرديده.[۶]
بيتي از حكيم زجاجي [۷]:
ز زنگان بدان مرد روشن ضمير |
|
دبيري سرافراز بد تيزوير |
امروزه زبان مردم زنجان تركي آذربايجاني است[۸].
شهر تاريخي زنجان به لحاظ وجود مقاومتهاي مردمي و منطقهاي درمقابل
سپاهيان اسلام از شهرهاي دشوارگشا بودهاست، درسال ۲۴ هجري قمري به دست
براء بن عازب سردار تخريب شده، كه اين محل خاستگاه اوليه بوده و در شمال
شرقي شهر فعلي قرار داشتهاست. آثار و بقاياي نخستين استقرار شهر كه
دراصطلاح كهندژ
ناميده ميشود تا سال ۱۳۰۰ هجري شمسي پا برجا بوده و در جريان ساختمان
(خيابان فرهنگ) تسطيح شدهاست. قبرستان شهر در حد جنوب شرقي محل استقرار و
در داخل حد طبيعي سيلاب شرق شهر منطبق بر (خيابان امام) فعلي تا (فدائيان
اسلام) بودهاست.
در احياء مجدد و گسترش آن، در اوايل دوران اسلامي، شهر اندكي به طرف غرب
استقرار نخستين، در ساحل چپ سيلاب قديمي كه امروزه منطبق بر خيابان
استانداري است كشيده شد، برجستگي كهن دژ اين دوره در محله فعلي (نصرالله
خان) بوده كه در سال ۱۳۴۰ تسطيح و محل آن به دبيرستانهاي دخترانه تبديل
شدهاست.
گسترش شهر در اين دوره به طرف شرق محل مورد بحث كه اراضي شهري قابل استفاده در شهرسازي بوده، امتداد يافت. حمدالله مستوفي
درنزهة القلوب دور باروي شهر را ده هزار گام ذكر نموده كه در حدود ۵/۴
كيلومتر است و از قلعه كنوني شهر اندكي بزرگتر بوده به طوري كه دامنه
استقرار تا حد سيلاب شرقي كشيده شدهاست. قول حمدالله مستوفي يافتههاي باستانشناسي
مطابقت دارد چنان كه در اراضي شرقي خارج از ديوار قلعه، آثار قرن شش هجري
قمري در عمق ۲ متري ازكف معابر فعلي قرار گرفته و قابل رؤيت است.
كتاب صورالاقاليم از مزار اكابر و اولياء وجود درشهر، قبور شيخ اخي فرج زنگاني و استاد عبدالغفار سكاك و عيسي كاشاني را نام بردهاست.
اين شهر براي بار دوم در پاييز سال ۶۲۸ هجري قمري در فتنه مغول تخريب شده و شدت آن به حدي بود كه شهر براي مدتي از قيد حيات ساقط شد. به ويژه انتخاب سلطانيه به پايتختي در دوران ايلخاني و گسترش شهر مزبور در ايام حكومت غازانخان و خدابنده و اولجايتو
در اواخر قرن هفتم هجري قمري، به علت نزديكي اين دو شهر، در متروكه شدن
شهر زنجان عامل تعيين كنندهاي بود، به عبارت ديگر در تمام ايام شكوفايي
شهر سلطانيه، شهر زنجان به حالت نيمه ويران باقي ماندهاست.
سلطانيه پس از برچيده شدن حكومت ايلخاني به قول دونالد ويلبر
«به علت اينكه شهر درراستاي راههاي تجارتي قرار نداشت و عدم جاذبههاي
شهري در آن سريعتر از آنچه كه آبادشده بود، تخريب و متروك گرديد». كه خود
دليل قاطعي براي توسعه شهر زنجان بودهاست. اين شهر مجدداً توسعه يافته و
از طالع بد براي بار سوم در نيمه دوم قرن هشتم هجري قمري با يورش وحشيانه تيمور لنگ مواجه و پس ازقتل عام اهالي به طور مكلي با خاك يكسان شد.
كلاويخو
سفير پادشاه اسپانيا در دربار ميرانشاه از نوادگان تيمور در نيمه اول قرن
نهم هجري در سفرنامه خود، قسمت اعظم شهر زنجان راغير مسكون و مخروبه ذكر
نموده و حصار شهر را غير قابل تعمير دانسته و مينويسد: «درشب هنگام به
محلي رسيديم كه به زنجان معروف است و بيشتر قسمتهاي اين شهر غير مسكون است
اما گويي كه در گذشته اين شهر يكي از بزرگترين شهرهاي ايران بودهاست.
اين شهر در دشتي در ميان دو كوه بلند كه لخت و خالي از جنگل هستند قرار
دارد. ما ديديم كه حصار شهر ديگر قابل تعمير نيست اما در داخل حصار هنوز
خانهها و مساجد بسياري همچنان استوار و پابرجا بودند و در خيابانهاي آن
نهرهايي ميگذشت اما همه اينها اينك خشك و بيآب هستند.»
شاردن سياح فرانسوي كه به سال ۱۶۷۲ ميلادي از شهر زنجان بازديد نموده مينويسد: «هنوز در حوالي يك مايل و بيشترآثارو بقاياي مخروبه مشاهده ميشود».
موارد ديگري از اين مقولات بيانگر اين حقيقت است كه شهر زنجان تا اواخر قرن نهم هجري قمري غير مسكون و مخروبه بودهاست. در دوران صفويه
كه آرامش نسبي در منطقهها حاكم بوده شهر تجديد بنا شده و مجدداًً تكاپوي
حيات در آن آغاز گرديدهاست. حال با توجه به گزارش سياحان و جهانگردان و هم
چنين مطالعه متون تاريخي و بررسيهاي باستانشناسي معلوم ميشود علي رقم
قدمت سه هزار ساله، كليه آثار فعلي و بافت شهري نسبتاً جديد است. به عبارت
ديگر با عنايت به آنچه كه اجمالاً بيان شد شهر زنجان در دورههاي مختلف بر
اثر هجوم دشمن تخريب و به مرور شهر جديد بر روي خرابههاي قديمي احياء
شدهاست.
علت انطباق و احياء شهر در محل فعلي، معلول جاذبههاي شهري منطقهاي
ازجمله وجود سفرههاي آب زيرزميني، استفاده مجدد از قنوات قديمي، دسترسي و
مورد استفاده قار دادن زنجان چاي، اوضاع توپوگرافي محلي و بالاخره عامل
تعيين كننده استقرار شهر درسر راه تجاري و استراتژيكي فلات مركزي ايران و
ارتباط آن با آذربايجان و لزوم اتراق كاروانها، بازسازي شهر زنجان را
منطبق بر خرابههاي قديمي، امري لازم و ضروري مينمودهاست.
شهر فعلي از دوران صفويه تكوين و توسعه پيدا كردهاست، خاستگاه اوليه
شهر در اين دوره از تجديدبنا، به لحاظ استفاده ازامكانات و استعدادهاي
بالقوه شهري و زيستي در حد نهايي اراضي شهري در جنوب، در ساحل راست رودخانه
زنجان رود قرار گرفتهاست. جهت توسعه و رشد شهري از نظر توپوگرافي و وجود
اختلاف ارتفاع در ح جنوبي شهر و دارا بودن شيب نسبتاً تنا تا كف رودخانه
زنجان رود كه استقرارهاي شهري را با مشكلات جدي مواجه ميسازد، به طرف شمال
امري اجباري و قطعي بودهاست. به هر حال گسترش شهر هنوز محدود به مسيلهاي
شرقي و غربي بوده كه محل استقرارشهر به صورت دلتا نسبت به زنجان رود است.
با تحليل و توجيه عوامل و عناصر شهري از قبيل قبرستانهاي قديمي و مناطقي
تحت عنوان «كولوك») كه تا امروز باقي مانده، شكلگيري و گسترش شهر را
ميتوان پيگيري و تبيين نمود قديميترين عنصر، متعلق به اواسط دوران
صفويهاست كه به نام كاروانسراي سنگي واقع در قسمت شرقي كهندژ
در ورودي شهر به اسم دروازه همدان قراردارد. اين كاروانسرا كه هم اكنون
قسمت اعظم آن از ميان رفته و به اداره اوقاف تبديل شدهاست، يادگاري از
دوران شاه عباس دوم ميباشد. بدين ترتيب قبل از احداث مجموعه بازار زنجان
در دوران آقا محمد خان قاجار(۱۲۰۰
هجري قمري)، ميادين آهنگران و راسته صباغها با عنايت به نقش عملكردي شهر
كه در مقدمه بيان شد، از عناصر اصلي آن محسوب ميشوند كه اين عناصر نسبت به
شارستان مركزيت دارد.
نمايي از خيابان خرمشهر زنجان، بهمن ۱۳۷۸.
در دوران آقا محمد خان قاجار
با توسعه نسبي شهر در حد قلعه فعلي كه خود از مسيلهاي طبيعي الهام گرفته،
مجموعه بازار به مثابه قطب واحد اقتصادي، خدماتي و فرهنگي منسجمترين عنصر
شهري را به وجود آوردهاست و با عنايت به پديدههاي مختلف اجتماعي،
اقتصادي، فرهنگي و عملكردي، و... به طوري كه در زندگي روزمره شهري نقش
اساسي داشته باشد، محله بندي شهر صورت گرفتهاست. در اين دوره به طور كلي
شهر به سه منطقه تقسيم شده، نخست منطقه مركزي شهر با جاي گرفتن مراكز
حكومتي، اداري و مذهبي در آن موجوديت يافته و فاقد اسم خاصي بودهاست.
اراضي و محدثات واقع در شرق محدوده مركزي در مجموعه بازار تحت عنوان يوخاري
باش و افراد ساكن در اين منطقه در كليات با همين عنوان مشخص شده و از نظر
اقتصادي (در اوايل دوران قاجار) از ظرفيت بالايي برخوردار بودهاند. اراضي و محدثات واقع در غرب محدوده مركزي به نام اشاقه باش موسوم شدهاست.
در اين تقسيم بندي هر يك از مناطق دوگانه (اشاقه باش و يوخاري باش) از
نظر زندگي روزمره و مقررات اجتماعي، داراي امكانات فيزيكي و كالبدي داراي
وحدت و هم آهنگي كامل است.
محلات از نام باني مساجد و تكايا الهام گرفته و يا با انتساب به صنف
خاصي نام گذاري شدهاند. محلات قديمي داراي عناصر شهري منسجم تري بوده و به
عنوان مراكزمحلهاي نقش اساسي را در زندگي عمومي ايفا ميكند. اين محلات
از نظر فيزيكي داراي الگوي خاصي است، بدين ترتيب كه به عناصري از قبيل
مسجد، تكيه، حمام، مراكز خريد روزانه، مراكز خدماتي، آب انبار، فضاي مشاعي
جهت انجام مراسم مذهبي، سنتي و تجمعهاي عمومي و بالاخره محل بازيهاي
كودكانه مجهزند. به طوري كه اين مراكز تا امروز با حفظ عملكردهاي نخستين در
تكاپوي حيات در محلات نقش اساسي دارند. نمونههاي بارز آن محلات دود قلي،
مسجد يري پايين، نصرالله خان، محله زينبيه و محله قهرمان ميباشند و
تقريباً ساير محلات داراي چنين خصيصه بارز و روشن اند كه با گسترش تدريجي
شهر نسبت به مركزيت كهندژ
و سپس مجموعه بازار با انسجام معقول و منطقي جاي گرفتهاند. به طور كلي ۱۸
محله در داخل قلعه و ۹ محله در خارج از قلعه تا اواخر دوران پهلوي ضمن
گسترش تدريجي مستقر شدهاند.
روند گسترش تا اواخر دوران قاجار بسيار بطئي ودر سطح قلعه به ميزان ۱۸۵
هكتار بودهاست، از حد فاصل اواخر دوران قاجار تا اواخر دوران پهلوي با
افزايش محلات خارج از قلعه وسعت شهر به ميزان تقريبي ۴۸۰ هكتار گسترش
يافتهاست. شهر فعلي در مساحتي معادل ۱۲۵۷ هكتار مستقر شده كه به استناد
ضوابط طرح جامع مصوب پيش بيني شده در سال ۱۳۷۵ وسعت آن به ميزان ۴۴۵۰ هكتار
افزايش مييابد.
آثار تاريخي
محلههاي اصلي
- كوچه مشكي
- اعتماديه
- سبزه ميدان
- چهار راه سعدي
- اميركبير
- چهار انقلاب
- كوي فرهنگ
- شوقي
- امجديه
- سرچشمه
- حسينيه
- علوم پايه
- شير پاستوريزه
- جاويد
- چهار راه پايين
- بلوار پايين
- هنرستان
- شهرك كارمندان
- انصاريه
- بي سيم
- الهيه
- علوم پايه
- گلشهر كاظميه
- سعدي شمالي
- صفرآباد
- شهرك امير كبير
- فرودگاه(خيابان شهيد مطهري)
آموزش
مدارس
نخستين مدرسه جديد زنجان، در سال 1285 خ. به دستور وزيرهمايون غفاري، حاكم وقت زنجان و توسط عليمحمد فرهوشي
(مترجم همايون) تاسيس شد. محل مدرسه در دارالحكومه شهر بود و بيشتر
فرزندان اعيان و اشراف در آن مشغول به تحصيل بودند. معلمان مدرسه از ميان
طلاب علوم ديني انتخاب شده بودند و روشهاي نوين تدريس به آنان آموزش داده
شده بود. مدرسه يكسال پس از رفتن وزيرهمايون منحل شد. در سال 1327 هـ.ق آقا
ميرزا احمد زنجاني مدرسهاي تاسيس كرد. در سال 1292 خ. مترجم همايون بار
ديگر به زنجان بازگشت و با كمك اسعدالدوله ذوالفقاري،
«مدرسه اسعديه» را تاسيس كرد. در روزگار تصدي مترجم همايون بر اداره فرهنگ
زنجان (1295 تا 1301 خ.) مدارس متعددي داير شد كه از آن ميان «مدرسه
توفيقي» همچنان پابرجاست.[۱۲]
نخستين دبستان دخترانه زنجان موسوم به «دبستان بنات» در سال 1300 خ. توسط عاليه سنجيده تاسيس شد و نخستين دبيرستان دخترانه به نام «دبيرستان آزرم» در سال 1314 شمسي به دست بانو مصداقي داير گشت.[۱۲]
مراكز آموزشي
مركز آموزش عالي الغدير زنجان
نقاط ديدني
نمايشگاه بينالمللي كاسپين زنجان از مكانهاي ديدني اين شهر است.
سالانه بيش از ۲۰ مورد نمايشگاه در محل نمايشگاه بينالمللي كاسپين زنجان
برگزار ميشود.[۱۳]
همچنين بزرگترين ساعت آفتابي ايران در اين شهر و در ميدان مركزي دانشگاه زنجان واقع است. [۱۴]
اوضاع جمعيتي و فرهنگي استان زنجان
اوضاع جمعيتي
جمعيت كل استان 1036873 نفر بوده كه از اين تعداد 521507 نفر مرد و 515366 نفر زن مي باشند (بر اساس آمار آبان ماه 1375).
جمعيت فعال از نظر اقتصادي:268000 جمعيت فعال شاغل از نظر اقتصادي:
250000 جمعيت فعال بيكار و جوياي كار از نظر اقتصادي: 17000 ميزان اشتغال
در سال 1379: 56/85 % ميزان بيكاري در سال 1379: 44/14 %
اوضاع فرهنگي استان زنجان يكي از مناطق شاهراهي ايران است كه از آثار و
بناهاي تاريخي و آداب اجتماعي و فرهنگي خاص خود برخوردار است. اين استان
داراي جاذبه هاي فرهنگي خاصي چون: صنايع دستي، موسيقي و نمايش هاي محلي،
لباس هاي محلي و ديگر ويژگي هاي فرهنگي استان به شمار مي رود. انواع صنايع
دستي استان زنجان از قبيل: چاقوسازي، گليم بافي، جاجيم بافي، چاروق دوزي،
سفال گري، مليله كاري، فرش بافي، فلزكاري، مسگري و نقره سازي يكي از مهم
ترين جاذبه هاي فرهنگي استان زنجان به شمار مي آيد. موسيقي بومي منطقه ي
زنجان كه همان موسيقي آذري است؛ در وجود «عاشيقها» خلاصه مي شود و يكي
ديگر از جاذبه هاي با اهميت فرهنگي استان زنجان محسوب مي شود. پوشش محلي و
سنتي زنان و مردان استان زنجان نيز بسيار جالب و قابل توجه است. پوشش مردان
را كت و شلوار معمولي با كلاه نمدي با نام محلي كچه بورك و گيوه يا چارق
تشكيل مي دهد و پوشش محلي زنان نيز از چندين تكه لباس و تزيينات متفاوت چون
انگشتر، النگو و... تشكيل شده كه بسته به قدرت اقتصادي افراد، زينت هاي
مختلفي نيز با اين لباس ها استفاده مي شوند .
صنايع دستي استان زنجان
استان زنجان يكي از استان هاي فعال كشور در زمينه صنايع دستي است. يافته
هاي باستان شناسي به دست آمده از اين استان بر قدمت انواع صنايع دستي در
اين منطقه گواهي مي دهد. انواع صنايع دستي از قبيل چاقوسازي، گليم بافي،
جاجيم بافي، چارق دوزي، سفال گري، مليله كاري، فرش بافي، فلزكاري، مسگري و
نقره سازي در شهرستان هاي اين استان متداول است. بافت انواع قالي و قاليچه
در مناطق مختلف استان رواج دارد ولي بيش ترين ميزان توليد در منطقه زنجان،
ابهر و قيدار ديده مي شود.
چاقو سازي
چاقو مهم ترين و معروف ترين صنايع دستي استان زنجان است. چاقوسازان در ساخت
چاقو با قالب هايي كه در اختيار دارند، شيارهايي روي تيغه چاقو ايجاد مي
كنند كه هر قدر تعداد اين شيارها بيش تر باشد، ارزش چاقو زيادتر است.
سخت كردن تيغه در اصطلاح چاقوسازان با آب دادن انجام مي شود كه روشي كاملاً
تجربي است و از قاعده خاصي پيروي نمي كند. بسياري از استادكاران، اين
مرحله را كاملاً از ديگران مخفي نگاه مي دارند. معمولاً نام يا امضاي
سازنده بر روي انتهاي تيغه چاقوهاي مرغوب حك مي شود. از توليدات ديگر اين
استادكاران مي توان به قند شكن اشاره كرد. اين محصول از ظريف ترين محصولات
آن ها است كه تا توليد نهايي مراحل بسياري را پشت سر مي گذارد و ساخت آن
كار بسيار پرزحمتي است.
چارق دوزي
چارق دوزي يكي ديگر از هنرهاي دستي است كه دستهاي ظريف هنرمندان زنجاني در
توليد آن مهارت ويژه اي دارند. اصولاً صنعت كفاشي از قرن يازدهم هجري در
شهر رونق فراواني داشته است. تمركز كفاشان در دو بازار بالا و پايين و
اختصاص يافتن راسته هاي گوناگون به اين فن حكايت از رونق آن در ادوار گذشته
دارد. همچنين و جود محله بزرگ دباغها در شهر اين فكر ار قوت بخشيده است.
به علت ورود كفشهاي كارخانه اي و علل ديگر، كفاشي بومي از رونق افتاده و
اساتيد آن به چارق دوزي روي آورده اند.
به هر تقدير هم اكنون چارق هاي زيبا از شهرت خاص و عام برخوردارند. اين
چارق ها مشخصاً زنانه بوده و استفاده از آن جنبه تشريفاتي و تفنني دارد.
چارق ها از دو قسمت كف و رو تشكيل شده است، كف آن از چرم ظريف و رويه آن از
نخهاي نازك رنگي و گاهي از ابريشم و در طرحها و گونه هاي مختلف ساخته و
بافته مي شود، چنان كه مصنوعات آن باب طبع ايراني و خارجي است و مناسب ترين
سوغات شهر محسوب مي شود.
مليله سازي
از ديگر صنايع مستظرفه كه جنيه هنري نيز دارد، مليله سازي است . اين صنعت
فني بسيار پيچيده و ظريف است، بطوري كه استادكار پس از ذوب شمش نقره، آن را
از قالب مخصوص عبور داده و قطر نقره را به يك سانتيمتر تقليل مي دهد. از
اين مفتولها پس از تكرار و ذوب مجدد نقره، سيمي به قطر حدود يك ميليمتر
ساخته مي شود. سپس با وسيله اي به نام سيم كش، مفتولها نازكتر و ظريفتر شده
و آماده مليله سازي مي شوند.
قالب مليله مورد نظر از تخته و موم تهيه مي شود و با نشاندن سيم هاي
نقره اي در آن با ايجاد طرحهاي متنوع و پيچيده با اندودي از براده مس حرارت
مي دهند بطوري كه تارهاي نقره به يكديگر متصل شوند. پس از زدودن ناخالصي
ها كه با تيزاب انجام مي گردد، مليله ها با خاك اره صيقل داده مي شوند.
توليدات مليله ها بسيار زياد است و مهعمولاً سرويس هاي چايخوري، شربت
خوري، قلمدانريال دسته چاقو و لوازم متعدد زينتي از آن ساخته مي شود. اين
مصنوعات به حدي زيبا هستند كه امروزه زينت بخش مجموعه هاي هنري خصوصي و
منازل متمولين در اقصي نقاط عالم است. نا گفته نماند كا مليله هاي ساخت
زنجان در بازار اصفهان با شهرت خاصي به مشتريان داخلي و خارجي عرضه مي
گردد.
فرش بافي
يكي ديگر از صنايع دستي بومي كه رواج كتمل داشته و از نظر اقتصادي پس از
دامداري مقام دوم را دارد، صنايع مربوط به فرش بافي است. اين صنعت كه
عموماً به زنان اختصاص دارد در تمام منطقه از شهرت خاصي برخوردار است، بطور
متوسط فرش هاي درجه3 در هر يك ماه با دو نفر بافنده و فرش هاي درجه2 از هر
دو ماه با دو بافنده و فرش هاي درجه1 از هر 6 ماه با دو نفر بافنده به
اتمام مي رسد.
مرغوبترين نوع فرش هاي نمنطقه مربوط به محلي به نام "بيتگنه" است. اين
فرش ها با ظرافت و دقت تمام بافته مي شوند و جنبه صادراتي دارند. رنگ پشم
كه عموماً توسط بافندگان رنگرزي مي شود از ثبات قابل توجهي برخوردار است.
اين بافته ها بسيار ريز و در 6.5 سانتيمتر داراي 80 تار و 40 گره بوده و
تار انها از نخهاي 6 تار تشكيل مي شود كه نازك و مقاوم هستند.
نقشه بافته هاي اين منطقه عموماض طرحي است به نام كچك و ترنج كه از خطوط
اسليمي اقتباس گرديده و بدون نقشه بر روي قاليها پياده مي شوند. زمينه اين
فرش ها عموماً قرمز رنگ است. بافده هاي درجه1 مهمترين صادرات شهرستان
زنجان را تشكيل داده و در كشور المان از شهرت خاصي برخوردار است. فرش هاي
درجه2 و 3 شامل فرش هاي معروف جليل آباد، هوپا، بوغدا كندي و شهرستان زنجان
با طرحهاي لچك ترنج و ريزماهي با زمينه قرمز و سياه بافته مي شوند. اين
فرش ها عموماً در 6.5 سانتيمتر داراي 40 تار و 20 گره است.
ابزار آلات اين صنعت عموماً توسط بافندگان و تهيه كنندگان آن ساخته مي شوند.
موسيقي و نمايش هاي محلي استان زنجان
موسيقي منطقه ي زنجان همان موسيقي آذري است. موسيقي بومي آذري ها در وجود
«عاشيقها» خلاصه مي شود. موسيقي سنتي آذري، بازتاب مهم ترين وجوه و جوانب
زندگي مردم است. درفولكلور موزيكال آذربايجان احوال و روحيات مردم گذشته
اين ديار با طرز بسيار لطيفي ترنم مي شود. غم، شادي، هجران، وصال
موفقيتها، شكستها و قهرماني ها همه و همه دراين گنجينه موزيكال متجلي
است. شيوه بديهه خواني، روش نواختن، اجرا، آراستگي هاي ملوديك و داشتن
حالات ويژه مخصوص به خود هماهنگي و اسلوب خاص و پختگي و مطلوب بودن صداها
از خواص جدايي ناپذير موسيقي اين مرز و بوم است.
محققين و پژوهشگران؛ موسيقي آذربايجان را به پنج بخش عمده زير تقسيم مي كنند:
1-عاشقها(عاشيقلار)
2- ترانههاي ملي و مقام ها (خلق ماهينلاري و موغاملار)
3- موسيقي عزا و مذهبي (تعزيه موسيقي سي)
4- موسيقي كار و تلاش روزانه (امك ماهينلاري)
5- موسيقي عروسي و رقصهاي مربوطه (توي دويون موسيقي سي)
دستگاه ها و مقام هاي آذربايجان با داشتن زير و بمهاي به خصوص و حالات
لطيف هر كدام گوياي دريايي از تحولات دروني مردم هستند. آن ها مانند هزاران
مرواريد و جواهرات رنگارنگي هستند كه به طرز ماهرانه و به صورت مرتب به
رشته كشيده شده باشند و خوانندگان بزرگي مانند مصطفي پايان، پروفسور بلبل،
حاجي بابا حسين اف، عاليم قاسم اف و جبارقارياغدي اوغلي توانستهاند تاكنون
مقام هاي موسيقي آذربايجان را به طور استادانهاي اجرا نمايند. ويژگي و
مشخصات موسيقي ملي، سنتي و آذربايجاني در جهات و وجوه مختلفي متجلي مي شود.
قديمي ترين آلت موسيقي آذربايجان «ساز» است كه يكي ازآلات موسيقي كهن است
كه قديمي ها به آن «قوپوز» ميگفتند و امروز به «ساز» معروف شده است.
عاشقهاي آذربايجان از ديرباز«ساز» مينوازند و بعدها كمانچه «دايره»
(قاوال) «قاراني» (كلارينت) «طبل»، «سرنا» و حتي بعضي سازهاي ملل ديگر
مانند: ويلن، قانون و پيانو نيز وارد موسيقي آذربايجان شد كه مورد استفاده
عاشق ها قرار مي گيرد. ترانههاي عاميانه، آوازها و افسانههاي حماسي- عشقي
و اخلاقي نماينده ي روح هنري ملت ها و بيان گر تمام احوال و روحيات و
درحقيقت صداي دروني هر قومي است.
درباره ي نوازندگان و خوانندگان سازهاي موسيقي منطقه آذربايجان كه عاشيق
ناميده مي شوند، بايستي گفت: عاشق يا عاشيق فردي خوش قريحه، شيرين بيان،
هنرمند، خوش صدا و داراي ذوق شاعري است به عبارت ديگر عاشيق هم شعر مي
سرايد، هم ساز مي نوازد هم داستان نقل مي كند و هم آواز مي خواند.
ساز عاشيق عبارت است از يك آلت موسيقي به نام ساز، ساز عاشيق از دو قسمت
عمده دسته و كاسه تشكيل شده كه به 7 الي 9 سيم از جنس فولاد و آلياژ سخت
نقره، خركهاي استخواني بالا و پايين و كوك كننده هاي سيمها مجهز است،
دسته ساز از چوب گردو يا يك نوع درخت جنگلي به نام «اولاس» و «كاسه ساز» از
چوب درخت توت به دليل انعطاف پذيري و پرطنينتر شدن صدا ساخته مي شود.
ساز عاشيق داراي 14 پرده است كه پردهها به وسيله چلله گوسفند و يا نخ
پلاستيكي محكم از هم جدا مي شوند. در طول تاريخ در همه جاي آذربايجان
عاشيقها در عروسي ها شركت داشتهاند. آهنگهاي عاشقي به گفته عاشيقها 72
آهنگ است ولي بعضي ها تا 144 آهنگ نيز گفتهاند كه به دستههاي حماسي،
عشقي، اخلاقي اجتماعي، وصف حال و روايت تقسيم مي شوند. در بخش حماسي،
عاشقها با نواختن آهنگهاي تند و مهيج مانند جنگ كوراوغلو، دبل جنگي، شاه
سئوني و دويمه كرم اشعاري را از زبان قهرمانان آذربايجان ميخوانند و
شنوندگان را به دفاع از آرمان هاي ديني - انساني و وطن دوستي تشويق مي
نمايند.
در بخش عشقي نيز عاشيقها با آهنگهاي عاطفي تر و شاد مثل تجنيس، گوز،
للمه، دستان، جليلي و قهرماني و نخجواني، اشعارعشقي خود را در وصف الهي،
وطن، يار، ائمه اطهار و هر آن چه كه به آن عشق مي ورزند؛ مي خوانند.
دربخش اخلاقي و اجتماعي هم اشعاري در وصف صفتهاي پسنديده سخنان نصيحت آميز
و طريقه آداب و معاشرت خوب با آهنگهاي دلنشين تاجري، امرامي، ديوان،
تجنيس، اكبري و غيره خوانده مي شود. وصف حال و روايت نيز ازديگر بخش هاي
موسيقي عاشيقها است كه در اين قسمت عاشيقها با اشعار دل نشين از خاطرات و
حال و روز خودشان و ايل و طايفه و وطن خود تعريف مي كنند.
يكي از خصيصههاي بارز موسيقي آذربايجاني بديهه گويي و بديهه نوازي است.
اين خصيصه به مجري آهنگ اجازه مي دهد كه نيروي فانتزي و قوه خيال خويش را
در مقياس وسيعي به كاراندازد و درعرصه پهناوري؛ توسن خيال و تصور را به
تاخت و تاز وادارد و با مهارتي خارقالعاده؛ ضمن رعايت كامل اصول فني
موسيقي بي درنگ و في البداهه به مايه موسيقي در حد امكانات تغيير شكل
بدهد.
بديهه سرايي نه فقط در متن موسيقي آذري بلكه در نحوه ي اجراي آن نيز به
طور گستردهاي به كار مي رود كه حد و ميزان بديهه سرايي و تعداد لحظات و
دفعات پرداختن به بديهه با قدرت و تصميمات هنرمندان مجري است. يكي از
خصوصيات بديهه سرايي آن است كه چون هر بديهه در نوع خود تك و تكرار ناشدني
است در نتيجه موجب پيدايش تازگي و حالات نوين درتغييرات ملوديك موسيقي مي
شود. مايه غم در همه قسمتهاي موسيقي آذربايجان حتي رينگهاي ريتميك و شاد
نفوذ كرده است و علت آن نيز به گفته «هابيل عليف» (استاد كمانچه و از
هنرمندان برجسته آذربايجان) همان مظلوميتهاي تاريخي اين ديار است. در
شادترين موزيك آذري و آوازهاي آذري مايه غم به خوبي حس مي شود به عنوان
نمونه آهنگ رقص «لزگي» از تندترين آهنگهاي آذري است ولي با اين حال يك غم و
اندوه پنهاني درآن نهفته است. مراسم رقص لزگي يا تاقايتاثي داراي چندين
حركت آرام و تند است كه ابتدا با حركاتي آرام و سپس تند و ريتميك اجرا مي
شود. همراه با رقص لزگي 3 نت 4 تايي نواخته مي شود كه گويند؛ همان باله
مشهور آذربايجان است و نيز حركات موزون نازالما (ناز نكن) و كوراوغلي
(قهرمان مبارزه با ظلم و ستم) توسط هنرمندان آذري و با حركاتي تند و گاه
آرام كه بلافاصله با چرخش سريع تغيير ريتم داده و چرخ ها و پرش ها با نواي
سرنا و دهل و با لباس هاي خاص و بسيار شكيل و زيبا در رنگ هاي گوناگون(اغلب
مشكي) با چكمه براق تا به زير زانو و با كلاهي از پشم سپيد، همراه با
بالاپوشي سبك و چسبيده به بدن و شلواري تنگ و چسبان و مناسب براي هر گونه
حركت آغاز مي شود. اعضاي گروه رقص لزگي معمولا بين 8 تا 12 نفر است.
موسيقي عزا و مذهبي (اوخشاماها) نيز اغلب در قالب«باياتي» سروده شدهاند
كه به آن ها«باياتي ها» مي گويند كه زنان صاحب عزا آن ها را در مجالس
سوگواري با آهنگ مخصوص مي خوانند و حاضرين با شنيدن آن ها و گريه زاري
تسكين مييابند.
موسيقي كار و تلاش روزانه (امك ماهينلاري) نيز غالبا بدون نواختن موزيك و
گاهي اوقات در صورت ريتميك بودن آن با دست زدن اطرافيان اجرا مي شود. اين
نوع موسيقي اغلب در مراسم سمنوپزي اوايل بهار، قيمه درست كردن، خوابانيدن
كودك در گهواره، مهماني هاي عصرانه و شبانه، شخم زدن زمين و كوبيدن خرمن،
هنگام بافتن فرش، گليم و غيره اجرا مي شود. مادران هنگام خوابانيدن
نوزادانشان با نواي شيرين و لطيف مادرانه روي دستگاه هاي شور- دشتي و گاهي
سه گاه، باياتيي هاي مخصوص لالايي (لايلالار) را ترنم مي كنند.
آهنگهاي عروسي و رقصهاي مربوطه (توي و دويون موسيقي سي) از شور و حال
زيادي برخوردارهستند و تك آياق، ايكي آياق، سوبولاغي و دورد آياق آهنگهاي
نسبتا آرام اين رشته رقصها هستند كه فاميل نيز مي توانند در صورت نبودن
افراد بيگانه در محفل خصوصي اين رقصها را انجام دهند. پس از آن نوبت
رقصهاي تند مردانه مثل نرمه، بندي، شيخاني، يارگوزهل، و آهنگهاي ديگر مي
رسد. در سراسر مناطق آذري نشين كم تر منطقه اي را مي توان يافت كه جشن ها و
مراسم هايشان بدون موسيقي و رقص آذري انجام شود. شنيدن موسيقي آذري و
اجراي عاشيق ها يكي از مهم ترين و با ارزش ترين جاذبه هاي فرهنگي استان
زنجان به شمار مي رود.
لباس هاي محلي استان زنجان
پوشش محلي و سنتي زنان و مردان استان زنجان بسيار جالب و قابل توجه است.
پوشش مردان را كت و شلوار معمولي با كلاه نمدي با نام محلي كچه بورك و گيوه
يا چارق تشكيل مي دهد و پوشش محلي زنان نيز از چندين تكه لباس و تزيينات
متفاوت چون انگشتر، النگو و... تشكيل شده كه بسته به قدرت اقتصادي افراد،
زينت هاي مختلفي نيز با اين لباس ها استفاده مي شوند. برخي از اين لباس ها
عبارتند از: نوعي پوشش كه شامل پارچه اي مخصوص براي محافظت از موي سر است.
چنه التي (زيرچانه): ابزاري است كه از سكه هاي قلاب دار به هم پيوسته و
يا منجوق هاي رنگارنگ تشكيل شده و جهت حفاظت پوشن استفاده مي شود و نوعي
زينت نيز به شمار مي آيد.
ياشماق: نوعي روسري كه براي پوشش دهان، چانه و گردن استفاده مي شود.
جليزقا: پوشش مخصوص بالاتنه است كه بدون آستين بوده ونوع آستين دارآن يل نام دارد.
كوينك: پوششي كه اندكي بلنرتر از جليزقا بوده و زير آن استفاده مي شود. اين پوشش از طرح ها و رنگ هاي گرم انتخاب مي شود.
تومان: پوششي كه به دو نوع بلند و كوتاه تقسيم مي شود. نوع بلند آن
شليته و نوع كوتاه آن قصاتومان نام دارد. معمولاً شليته توسط افراد مسن و
قصاتومان توسط جوانان مورد استفاده قرار مي گيرد.
شلوار: اين پوشش از پارچه ضخيم و تيره رنگ انتخاب مي شود.
نيم ساق: نوعي جوراب شلواري است كه در ميهماني ها و مسافرت ها استفاده مي شود.
هم زمان با رشد صنعتي و گسترش شهرنشيني به خصوص در شهرهاي بزرگي چون شهر
زنجان پوشش هاي ياد شده تغيير يافته و حتي برخي از آن ها به فراموشي سپرده
شده اند. در حال حاضر در شهرها و روستاهاي بزرگ تر استان، پوشش غالب زنان و
مردان را همان پوشش معمولي رايج در كل كشور تشكيل مي دهد و براي ديدن پوشش
هاي محلي بايستي به روستاها و شهرهاي كوچك استان كه نفوذ صنعتي كم تر بوده
مراجعه نمود.
ساير ويژگي هاي فرهنگي استان زنجان
زبان اهالي استان زنجان نيز مانند نژاد آن ها يك دست نيست و در طول تاريخ
دست خوش تغيير و تحولات فراوان شده ولي آن چه مسلم است اين كه زبان اهالي
بومي استان، پيش از هجوم اقوام مغول فارسي بوده است. در صورالاقاليم آورده
شده كه "زبانشان زنگان پهلوي راست است". پس از استقرار اقوام ترك در اين
منطقه و مهاجرت هايي كه از سوي نژاد ترك آذري انجام گرفته، مخلوطي از زبان
هاي تركي، جغتايي، تركي آذري و زبان فارسي كه كلمات زبان كردي نيز در آن
وجود دارد، تشكيل شده كه هم اكنون نيز رايج است. در حال حاضر استفاده از
لغات فارسي در مكالمات روزمره مردم منطقه مرسوم شده و مردم استان زنجان در
اداره ها، مدارس و مكان هاي عمومي به زبان فارسي و در مكالمه هاي روزمره و
محلي به زبان تركي صحبت مي كنند.
از نظر خصوصيات انساني، مردم زنجان به لحاظ تداوم و استمرار مبارزه با
طبيعت كوهستاني مردماني نسبتاً خشت، توأم با صبر و مردماني سخت كوش و قانع
را بوجود آورده است. مهمان نوازي و عفت از ويژگي هاي بارز مردم اين منطقه
در طول تاريخ حيات خود بوده كه اين امر در سفرنامه هاي مكتوب نيز منعكس شده
است
صنايع دستي
صنايع دستي زنجان عبارتند از: چاروق دوزي، مليله كاري شامل سيني، سرويس بشقاب كاسه و وسايل مصرفي، چاقو سازي شامل كارد آشپز خانه و ميوه خوري و همچنين قندشكن، گليم بافي، تذهيب، تراش سنگهاي قيمتي، رنگرزي، منبت كاري، نگارگري، مصنوعات چرمي، معرق چوب و مسگري (ساخت ظروف مسي)و قلم زني. دراستان زنجان رشتههاي مختلف ديگر صنايع دستي رواج دارد. از آن جمله گليم بافي در ابهر، قيدار و زنجان روستاهاي آن گيوه دوزي ابريشمي و نخي در انگوران و زنجان، رنگرزي در ابهر، زنجان، قيدار، سفالگري در روستاي قلثوق، جاجيمبافي نواري در شهرستانهاي طارم و ماهنشان، انگوران، كيسهبافي حمامي نواري در انگوران، ماهنشان، قيدار را ميتوان نام برد. ضمن آنكه بايد گفت قاليبافي از جمله هنرها و حرفي هايي است كه در اكثر شهرها و روستاهاي استان زنجان رونق و رواج دارد.
سوغات
مرسومترين سوغاتي زنجان چاقو و چاروق (نوعي كفش) و مليلهكاري است.
مشاهير زنجان
روزنامهها
هفتهنامههاي زنجان
هتلها
- هتل سپيد
- هتل پارك
- هتل بزرگ يا گراند هتل
- هتل سپهر
- هتل آسيا
- هتل پيام
- هتل قصر
- هتل غزال
- مجتمع جهانگردي
ديدنيهاي زنجان
نمايي از سد گاوازنگ زنجان بر فراز مجموعه تفريحي ائل داغي (گاوازنگ) زنجان