اعترافات دو تن از روشنفكران ارمني در مورد جنايات ارامنه در قره باغ و خوجالي


اينروزها .آذربايجان در سالگرد فاجعه قتل عام اهالي خوجالي قره باغ بدست ارامنه'روزهاي غمباري را سپري ميكند.در همين رابطه خبرگزار گون آذ تي وي اقدام به انتشار خاطرات يكي از كساني كه در اين كشتار نقش داشته است مينمايد.اين اعترافات كه از يكي از سياهترين لكه هاي ننگ تاريخ بشريت پرده بر ميدارد توسط يك روزنامه نگار وشاعر معروف.ارمني نگاشته شده است كه خود در آن جنايات شركت داشته وآنرا مايه افتخار خود ارامنه ميداند. باشد كساني كه هنوز نسبت به وقوع اين فاجعه با ترديد مينگرند با خواندن اين اعترافات صريح وتكاندهنده بخود بيايند.


يكي‌ از شعرا و نويسندگان مشهور ارمني به نم زوري بالايان در كتابي‌ تحت عنوان ؛احيا دوباره روحمان؛ از قتل عام خوجالي در تاريخ ۲۶ فوريه ۱۹۹۲ كه خود نيز در آن شركت داشته چنين مينويسد:
با خاچاتوريان به خانه اي كه تصرف كرده بوديم وارد و كودك ۱۳ ساله توركي راديديم كه توسط سربازان ارمني به پنجره اتاق ميخكوب شده بود خاچاتوريان براي اينكه جلوي گريه و فريادهاي كودك را بگيرد پستان بريده شده مادرش را به زور در دهان وي فرو برد بعد از آن من پوست سر و سينه و شكم كودك را كنده و تايم گرفتم كودك در عرض هفت دقيقه بر اثر شدت خونريزي جان داد و من با اين عمل دچار شادي و شعف زايد الوصفي شدم و تمام روحم سر شار از غرور گرديد.
خاچاتوريان جسد كودك را تكه تكه كرده و در مقابل سگهايي كه از نژاد خود ارمنيها هستند انداخت!شب همانروز اين كار را با سه كودك ديگر ترك تكرار كرديم `بدين شكل من به وظيفه خود به عنوان يك ارمني عمل كرده و يقين دارم كه كه تمامي‌ ارامنه به ما و كارهايمان افتخار خواهند كرد.
زوري بالايان - از كتاب احيا دوباره روحمان- چاپ شده در صفحه ۲۶۰ تا ۲۶۲ نشريه وانادزور بتاريخ ۱۹۹۶.
علاوه بر اين نويسنده و روزنامه نگار ديگر ارمني به نام ديويد خرديان كه اكنون ساكن لبنان مي‌باشد در لابلاي صفحات ۱۹ تا ۷۶ كتابي تحت عنوان'' در راه صليب'' از مصيبتهاي وارد به اهالي خوجالي در طي‌ قتل عام آنها توسط ارامنه به عنوان افتخار ارامنه ياد كرده و در صفحهٔ ۲۶ آن نوشته است:در يك صبح سرد در نزديكيهاي داش بولاق مجبور شديم براي عبور از يك باتلاق از اجساد پلي‌ براي عبور بسازيم ''پود پول كوويك اوهانيان '' وقتي‌ ترس مرا در عبور از روي اجساد ديد و اشاره كرده وگفت نترس حركت كن و من پايم را روي جسد دختري ۹ تا ۱۱ ساله گذاشته و شروع به حركت نمودم.پاهايم وتمام شلوارم غرق خون شده بود. بدين شكل ما از روي اجساد ۱۲۰۰ نفر كه پلي‌ براي ما شده بودند گذشتيم.
در صفحهٔ۶۲ و ۶۳ '' مارتين ۲'' از يك گروه ارمني به نام كافلان كه وظيفه سوزاندن اجساد را بر عهده داشتند نام برده شده و در ادامه آمده است: ۲۰۰۰ نفر از منگولهاي پست(توركها) در يك كيلومتري خوجالي سوزانده شد .در آخرين ماشيني كه براي سوزاندن حمل ميكردند من دختري ۱۰ ساله را ديدم كه عليرغم زخمهاي زياد در ناحيه سر و دست وسرما و گرسنگي همچنان زنده بود و به سختي نفس مي‌كشيد ;دخترك به من نگاه ميكرد و من هيچگاه چشمها ي آن دختر ۱۰ ساله را كه با مرگ دست و پنجه نرم ميكرد را فراموش نخواهم كرد `سربازي به نام تيكرانيان گوشهاي دخترك را گرفت و او را كشان كشان به داخل اجسادي انداخت كه قرار بود سوزانده شوند سپس مواد آتش زا بر روي آنها ريخته و اجساد راآتش زدند' صداي نالهٔ و فرياد كساني‌ كه هنوز زنده بودند از ميان آتش به گوش ميرسيد.